این منم

این منم

حرف های یک جوان
این منم

این منم

حرف های یک جوان

سروده دکتر بادکوبه‌ای در پیوند با فاجعه اخیر فرودگاه جده! ‌

سروده دکتر بادکوبه‌ای در پیوند با فاجعه اخیر فرودگاه جده! ‌


رها کن هموطن حج را‌‌ رها کن

دلت را خانه پاکِ خدا کن .


ر‌ها کن این همه جهل و خمودی

حمایت کم کن از شیخ سعودی .


خدا در کعبه تازی نباشد

«خداخواهی»، «خدابازی» نباشد .


دلت را پاک کن تا حق ببینی

وجودت را به حق ملحق ببینی .


شعار «عزتت» را شیخ خورده؟

تو را تا قصر جهل خویش برده؟


تمام مملکت «یارانه گیر» است

به چنگ فقر و ناداری اسیر است .


دلار تو عرب را می‌نوازد

که تا ناموس فرزندت بتازد .


تو گر انسانی و ایران تباری

نباید سوی حج، گامی گذاری .


خدا زندانی شیخ عرب نیست

خدا محدود اشتر با رطب نیست .


تو ایرانی تباری پای برمن

سرِ عزت نداری؟ وای بر من .


چه می‌شد گر فقیه راستینی

برآرد دست دل را زآستینی .


کند تحریم، حج را با شجاعت

دمد در جان ما روح مناعت .


رهاکن هموطن حج را‌‌ رها کن

دلت را خانهٔ پاک خدا کن .


مصطفی بادکوبه‌ای


مقایسه ی رفتار سیاسی جمهوری اسلامی ایران با نظام شاهنشاهی ایران در مسئله ی حج !

مقایسه ی رفتار سیاسی جمهوری اسلامی ایران با نظام شاهنشاهی ایران !


روزگاری که فقط بخاطر یک شهروند ایرانی، حکومت ایران ۴ سال روابط دیپلماتیکش را با عربستان قطع کرد!! 

ابوطالب یزدی که از وی به نام ابوطالب اردکانی نیز یاد می‌شود، جوانی ایرانی بود که در سال ۱۳۲۲ در حین انجام طواف در مسجدالحرام دچار حالت استفراغ شد و توسط ماموران عربستان سعودی دستگیر و به اتهام قصد آلوده کردن خانه خدا، در دادگاه محاکمه و سپس اعدام شد.

خبر قتل وی باعث واکنش‌های شدید مردم و علما در ایران و عراق و سایر کشورهای اسلامی شد و در ایران عزای عمومی اعلام و در اکثر شهرها مجالس ختم برگزار گردید.

" همچنین در پی این حادثه رابطه دیپلماتیک ایران و عربستان سعودی قطع گردید و به مدت چهار سال دولت ایران از اعزام حجاج به مکه خودداری نمود."

------------------------------------------------------------------------

تجلی سبزواری در آن دوران در مثنوی بلندی به نام "طالب نامه" خطاب به سعودی ها چنین سرود:


ای رئیس دولت نجد و حجاز / ای ندانسته حقیقت از مجاز /

شرط مهمانداری و رسم صفا / قاعده احسان و آئین وفا /

در عرب گردن زدن یا کشتن است / در میان خاک و خون آغشتن است؟/

بر شما طالب مگر مهمان نبود / زائر آن کعبه ایمان نبود؟ /

شیعه بود، اما بدین کافر نبود / منکر قرآن و پیغمبر نبود /

تدخلن المسجد ان شاء آمنین / نیست این آیت ز قرآن مبین؟

------------------------------------------------------------------------

در تصویر: احترام پادشاه عربستان به پادشاه ایران


(( پادشاه عربستان چندین بار اعلام کرده بود که من خادم پادشاه ایران هستم! ))




تو هم گفتی خداحافظ
منم میگم خداسعدی!
ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﻏﻨﭽﻪ ﯼ ﻟﺒﻬﺎﺕ ، ﺑﺸﯿﻨﻪ ﻃﺮﺡ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ !!!
بهم گفتی خداحافظ
منم میگم خداعطار!!
ﺑﺪﻭﻥ ﺟﺎﻭﯾﺪ ﻣﯽ ﻣﻮﻧﻪ ، نخستین لحظه ی ﺩیدار!!
بهم گفتی خداحافظ
منم میگم خداسهراب!!
ﺧﻮﺷﺎ ﺁﻏﻮﺵ ﺩﺍﻍ ﺗﻮ ، ﺧﻮﺷﺎ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﺏ !!!
بهم میگی خداحافظ
منم میگم خداخیام!!
ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺩﺍﻍ ﺁﺗﯿﺶ ﻟﺒﺖ ، ﺭﻭ ﺻﻔﺤﻪ ﯼ ﻟﺒﻬﺎﻡ!
بهم میگی خداحافظ
منم میگم خداجامی!!
اﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻡ ﻧﺸﯽ ﻫﺮﮔﺰ ، ﺍﺳﯿﺮ ﺗﯿﺮه ﻓﺮﺟﺎﻣﯽ !!!
بهم میگی خداحافظ
منم میگم خدا نیما!
ﻣﻨﻢ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮﯾﻦ ﻋﺎﺷﻖ ، ﺑﺪﻭن ﺗﻮ ﺗﮏ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ..

خوب سخن گفتن قلب ها را تسخیر می کند!

نگو بگو


نگو: ببخشید که مزاحمتان شدم!
بگو: از اینکه وقتتان را در اختیار من گذاشتید متشکرم!


نگو: گرفتارم!

بگو: در فرصتى مناسب در کنار شما خواهم بود!


نگو: دروغ نگو!

بگو: راست میگی؟! راستی؟!


نگو: خدا بد نده!

بگو: خدا سلامتی بده!


نگو: قابل نداره!

بگو: هدیه اى است برای شما!


نگو: شکست خوردم!

بگو: تجربه کردم!


نگو: زشته!

بگو: قشنگ نیست!


نگو: بد نیستم!

بگو: خوبم!


نگو: به درد من نمی‌خوره!

بگو: مناسب من نیست!


نگو: چرا اذیت میکنى؟!

بگو: از این کار چه لذتی می‌بری؟


نگو: خسته نباشی!

بگو: شاد و پر انرژی باشی!


نگو: اینجانب!

بگو: من!


نگو: متنفرم!

بگو: دوست ندارم!


نگو: دشوار است!

بگو: آسان نیست!


نگو: در خدمتم!

بگو: بفرمایید!


نگو: جانم به لبم رسید!

بگو: خیلی راحت نبود!


نگو: به تو ربطی ندارد!

بگو: خودم حلش می‌کنم!


خوب سخن گفتن قلب ها را تسخیر می کند!

به نام خدایی که بر پارس یاری نمود / مرا شهرتم بختیاری نمود

به نام خدایی که بر پارس یاری نمود / مرا شهرتم بختیاری نمود





به نام خدایی که بر پارس یاری نمود / مرا شهرتم بختیاری نمود

اگر ایران نداشتی بختیاری / چه کس می کرد در تو مرز داری

اگر ایران نداشت 4 لنگ و 7 لنگ / چه کس با دست خالی می کند جنگ

اگر ایران نداشت این شیرها را / به کتف انداختند 5 تیرها را

چه کس می کرد در تو مرز داری / اگر در خود نداشتی بختیاری

اگر سردارهای بختیاری / نمی بردند لشکر ز آسماری

کجا مشروطیت برپا شدستی / کجا بیرون می رفت بت پرستی

ابولقاسم کجا رفت دادهایش / که لرزد پهلوی از رادهایش

کجا مهراب خان بختیاروند / که هست نامش بلند همچون دماوند

کجا بیرق کش آن ایل 4 لنگ / علیمردان زند ؛ شمشیر بر سنگ

کجا در دشت شیر با دست خالی / بیاوردند 1000 برنو به لالی

اگر بختیاری نبود هوشیار / ز ایران در آورد دشمن دمار

نخورد بختیاری ز میدان شکست / که یزدان پرستند نه خسرو پرست

نبردند فرمان یونان و طور / همه دشمنان را سپردند به گور

کجا آن بزرگان مجلس نشین / کجا آن کج کلاهان سنگر نشین

نشستن به کوهای ایران زمین / که دشمن به میهن نگیرد کمین

اگر یونان به هکتورها بنازد بدان سردار اسعد بختیاریست / اگر یونان و بابل قلعه دارند بنای پارس و ماش از بختیاریست