این منم

این منم

حرف های یک جوان
این منم

این منم

حرف های یک جوان

توافق شنگول ومنگول و گرگ ناقلا

توافق شنگول ومنگول و گرگ ناقلا


شنگول به مدت 1 سال باید در خانه گرگ کار کند.
به محض امضای توافق منگول با اقا گرگه به صحرا رفته وبا هم یازی برد –برد انجام دهند.

شاخ های ننه بزی بریده وبه مدت 10 سال محدود می شود.

ننه بزی پذیرفت که در خانه را باز کرده واجازه سرکشی سرزده گرگ را به خانه بدهد.

خانه ننه بزی تخریب وبا همکاری بچه گرگ ها بازسازی میشود.

در مقابل اقا گرگه اجازه میدهد که ننه بزی برای شنگول ومنگول گیاه تازه ببرد.

ننه بزی عضو باشگاه الاغهای جنگل می شود.

آقا گرگه حق شنگول را در تحقیق درمورد دندانهای اقا گرگه به رسمیت بشناسد.

این توافق الزام آور نیست وجنبه حقوقی ندارد !


حضور و غیاب استعمارگران

حضور و غیاب استعمارگران



نبوغ هر روز شکوفه می زند و هر لحظه گل می دهد. آیت الله حائری امام جمعه شیراز و مصرف کننده نصف تولید حنای کشور اعلام کرد که « حضور و غیاب در دانشگاه طرح استعمار است.» البته حرف ایشان خیلی هم بی ربط نیست. بعید نیست ناخن گرفتن، شستن دست و رو، حمام رفتن، شستن میوه قبل از خوردن آن، آب خوردن با لیوان و بدون گذاشتن دهن به شیر آب، شانه کردن موها، راه رفتن با کفش و خیلی کارهای دیگر هم طرح استعمار باشد.


یکهو دیدی همین که دانشجویان به جای اینکه از پنجره و با طناب وارد کلاس شوند، از در وارد می شوند هم طرح استعمار باشد. معلوم نیست چند ماه بعد کاشف به عمل بیاید که دست نکردن توی دماغ و کوتاه کردن مو با وسیله ای غیر از قمه کار استعمار باشد. اصلا همین که ما به جای چرخ های چهارگوش از چرخ های دایره ای برای دوچرخه و ماشین استفاده می کنیم طرح استعماری باشد.


اصلا همین که وقتی پشت میز می نشینیم به جای اینکه مثل آقای حائری روی زمین بنشینیم، مثل استعمارگران روی صندلی می نشینیم، خودش یک طرح استعماری است. اصلا چرا مثل استعمارگران فلان جای بچه های مان را با آب می شوئیم و لیس نمی زنیم؟ جدا تا کی می خواهیم هر روز آب به آسیاب استعمارگران بریزیم؟






بخوان بخند

بخوان  بخند


ﺩﺭ ﺷﻬﺮﯼ ﺩﺭ ﺁﻣﺮﯾﻜﺎ، ﺁﺭﺍﯾﺸﮕﺮﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﻛﺮﺩ ﻛﻪﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﭽﻪﺩﺍﺭ ﻧﻤﯽﺷﺪ. ﺍﻭ ﻧﺬﺭ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﭽﻪﺩﺍﺭ ﺷﻮﺩ،ﺗﺎ ﯾﻚ ﻣﺎﻩ ﺳﺮ ﻫﻤﻪ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﺍﺻﻼﺡ ﻛﻨﺪ .ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺑﭽﻪﺩﺍﺭ ﺷﺪ ! ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﯾﻚ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻓﺮﻭﺵ ﺍﯾﺘﺎﻟﯿﺎﺋﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺷﺪ . ﭘﺲ ﺍﺯﭘﺎﯾﺎﻥﻛﺎﺭ، ﻫﻨﮕﺎﻣﯿﻜﻪ ﻗﻨﺎﺩ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﭘﻮﻝ ﺑﺪﻫﺪ، ﺁﺭﺍﯾﺸﮕﺮ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ. ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺁﺭﺍﯾﺸﮕﺮ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﻐﺎﺯﻩﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﺪ، ﯾﻚ ﺟﻌﺒﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻭ ﯾﻚ ﻛﺎﺭﺕ ﺗﺒﺮﯾﻚ ﻭ ﺗﺸﻜﺮ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻗﻨﺎﺩ ﺩﻡ ﺩﺭ ﺑﻮﺩ . ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ ﯾﻚ ﮔﻞ ﻓﺮﻭﺵ ﻫﻠﻨﺪﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺣﺴﺎﺏ ﻛﻨﺪ، ﺁﺭﺍﯾﺸﮕﺮﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ . ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻭﻗﺘﯽ ﺁﺭﺍﯾﺸﮕﺮ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﻐﺎﺯﻩﺍﺵ ﺭﺍﺑﺎﺯ ﻛﻨﺪ، ﯾﻚ ﺩﺳﺘﻪ ﮔﻞ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﯾﻚ ﻛﺎﺭﺕ ﺗﺒﺮﯾﻚ ﻭ ﺗﺸﻜﺮ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﮔﻞ ﻓﺮﻭﺵﺩﻡ ﺩﺭ ﺑﻮﺩ . ﺭﻭﺯ ﺳﻮﻡ ﯾﻚ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪﻛﺮﺩ . ﺩﺭ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺁﺭﺍﯾﺸﮕﺮﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺍﺯ ﮔﺮﻓﺘﻦﭘﻮﻝ ﺍﻣﺘﻨﺎﻉ ﻛﺮﺩ . ﺣﺪﺱ ﺑﺰﻧﯿﺪ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺁﺭﺍﯾﺸﮕﺮ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﻐﺎﺯﻩﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﺪ، ﺑﺎ ﭼﻪ ﻣﻨﻈﺮﻩﺍﯼ ﺭﻭﺑﺮﻭﺷﺪ؟ ﻓﻜﺮﻛﻨﯿﺪ .
.
.
.
.
.
.
.
ﭼﻬﻞ ﺗﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺩﻡ ﺩﺭ ﺻﻒ ﻛﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻏﺮ ﻣﯽﺯﺩﻧﺪ ﻛﻪ
ﭘﺲ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺗﯿﮑﻪ ﭼﺮﺍ ﺑﺎﺯﻧﻤﯿﮑﻨﻪ

مقصران اصلی اضافه شدن روغن های مضر به مواد لبنی مشخص شد!!

مقصران اصلی اضافه شدن روغن های مضر به مواد لبنی مشخص شد!!

" گاو ها " !!!!!
تازه اعتراف هم کردند لامصصبا..

قضیه از این قراره که وزیر بهداشت خطاب به مدیران شرکت های تخلف کار میگه:
چه کسی به شیر روغن سرطان زا اضافه کرده؟!
مدیران: نمیدونیم احتمالا کار گاوداری هاست!
وزیر بهداشت خطاب به گاو دار ها: کی روغن اضافه کرده به شیر؟
گاودارها: ما از کجا بدونیم برید از گاوا بپرسید!
خلاصه هیچی دیگه اقای وزیر یه جلسه خصوصی با گاوا گذاشته ازشون پرسیده گفته:
کاره کی بوده ؟!!

گاوا هم گفتند:
ما ما ما ما …

هیچی دیگه! معلوم شد کار این گاوهای ... بوده. باز خدا رو شکر مقصران اصلی پیدا شدند.