این منم

این منم

حرف های یک جوان
این منم

این منم

حرف های یک جوان


تو هم گفتی خداحافظ
منم میگم خداسعدی!
ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﻏﻨﭽﻪ ﯼ ﻟﺒﻬﺎﺕ ، ﺑﺸﯿﻨﻪ ﻃﺮﺡ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ !!!
بهم گفتی خداحافظ
منم میگم خداعطار!!
ﺑﺪﻭﻥ ﺟﺎﻭﯾﺪ ﻣﯽ ﻣﻮﻧﻪ ، نخستین لحظه ی ﺩیدار!!
بهم گفتی خداحافظ
منم میگم خداسهراب!!
ﺧﻮﺷﺎ ﺁﻏﻮﺵ ﺩﺍﻍ ﺗﻮ ، ﺧﻮﺷﺎ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﺏ !!!
بهم میگی خداحافظ
منم میگم خداخیام!!
ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺩﺍﻍ ﺁﺗﯿﺶ ﻟﺒﺖ ، ﺭﻭ ﺻﻔﺤﻪ ﯼ ﻟﺒﻬﺎﻡ!
بهم میگی خداحافظ
منم میگم خداجامی!!
اﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻡ ﻧﺸﯽ ﻫﺮﮔﺰ ، ﺍﺳﯿﺮ ﺗﯿﺮه ﻓﺮﺟﺎﻣﯽ !!!
بهم میگی خداحافظ
منم میگم خدا نیما!
ﻣﻨﻢ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮﯾﻦ ﻋﺎﺷﻖ ، ﺑﺪﻭن ﺗﻮ ﺗﮏ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ..

خوب سخن گفتن قلب ها را تسخیر می کند!

نگو بگو


نگو: ببخشید که مزاحمتان شدم!
بگو: از اینکه وقتتان را در اختیار من گذاشتید متشکرم!


نگو: گرفتارم!

بگو: در فرصتى مناسب در کنار شما خواهم بود!


نگو: دروغ نگو!

بگو: راست میگی؟! راستی؟!


نگو: خدا بد نده!

بگو: خدا سلامتی بده!


نگو: قابل نداره!

بگو: هدیه اى است برای شما!


نگو: شکست خوردم!

بگو: تجربه کردم!


نگو: زشته!

بگو: قشنگ نیست!


نگو: بد نیستم!

بگو: خوبم!


نگو: به درد من نمی‌خوره!

بگو: مناسب من نیست!


نگو: چرا اذیت میکنى؟!

بگو: از این کار چه لذتی می‌بری؟


نگو: خسته نباشی!

بگو: شاد و پر انرژی باشی!


نگو: اینجانب!

بگو: من!


نگو: متنفرم!

بگو: دوست ندارم!


نگو: دشوار است!

بگو: آسان نیست!


نگو: در خدمتم!

بگو: بفرمایید!


نگو: جانم به لبم رسید!

بگو: خیلی راحت نبود!


نگو: به تو ربطی ندارد!

بگو: خودم حلش می‌کنم!


خوب سخن گفتن قلب ها را تسخیر می کند!

شایستن و بایستن

بیشتر ما شاید ریشه ها و شاخه های دو کارواژه ی "شایستن " و "بایستن" را ندانیم، چون از آنها بسیار اندک سود میبریم. در  نگاره ای که برای شما فراهم کرده ام، واژه هایی را که از این دو ریشه پدید میایند 
بهمراه چم انها نگاشته ام. در آن میبینید که واژه هایی همچون " امکان و وجوب"، " ممکن و واجب" یا " جبر و اختیار"، از این دو ریشه پدید میایند که میتوان از آنها بجای همتای پارسی این واژه های تازی ، بویژه درنوشتارهای وابسته به "فلسفه و منطق" سود برد.


بیایید واژه " قدیم / قدیمی " را از زبان توانمند خود بیرون کرده و بجای انها، واژه هایی را که در نمونه های زیر میاید بکار ببندیم.

بیایید واژه " قدیم / قدیمی " را از زبان توانمند خود بیرون کرده و بجای انها، واژه هایی را که در نمونه های زیر میاید بکار ببندیم.



این خانه ی قدیمی دیگر کلنگی شده= این خانه ی کهنه دیگر کلنگی شده.


این خرابه ی قدیمی بدرد سکونت نمیخورد= این ویرانه ی کهن بدرد خانمان نمیخورد.


از قدیم اینجا مصلا (مصلی) بود = از دیرباز اینجا نمازخانه بود .


در زمان قدیم هر دلار چند ریال بود= در گذشته هردلار چند ریال بود.


این لباس قدیمی را بینداز دور= این جامه ی کهنه را دور بینداز.


ریال واحد پول قدیم پرتغال بود= ریال یکان پولی پیشین پرتغال بود.


قاجاریه قدیمی تر از پهلویها است= قاجار ها پیشتر از پهلوی ها بودند.


---فلسفه----
این جهان قدیم است یا حادث؟= این جهان بی آغاز است یا آغازمند؟


قدمت جهان را کسی نمیداند= دیرینگی جهان را کسی نمیداند.


ماده مقدم بر روح بود یا بالعکس؟ = ماده پیشتر از روان بود یا بوارونه؟



-----باستان------

در هند قدیم، آشوکا حاکم بود= در هند باستان آشوکا فرمان میراند.


یکی از ملکه های قدیمی مصر، به اسم "نه فر تی تی "، خیلی وجیه بود=یکی از شهبانو های باستانی مصر، بنام " نه فر تی تی " ، بسیار زیباروی بود. یا یکی از شهبانوان باستانی مصر، بنام " نه فر تی تی " ، بس خوبچهر بود.


این واژه ها را بیرون بیندازیم: دغل، مکر، حیله ، خدعه، تزویر = فریب، ترفند، نیرنگ، رنگ ، کنبور( واژه فرموش شده)

این واژه ها را بیرون بیندازیم: دغل، مکر، حیله ، خدعه، تزویر = فریب، ترفند، نیرنگ، رنگ ، کنبور( واژه فرموش شده)


مرد دغل = مرد فریبکار

دغلکاری او اظهر من الشمس است =
فریبکاری او روشن (تر از آفتاب) است
روباه حیوانی مکار است = روباه جانوری فریبگر است
عمروعاص مردی حیله گر و مزوّر بود= 
عمروعاص مردی نیرنگ باز و ترفند سازبود.
( نیرنگ در باستان به چم افسونگری هم بکار میرفته)
او با خدعه حریفان خود را شکست داد=
او با رنگ ، هماوردان خود را شکست داد.
بالاخره با تزویر به حکومت نائل شد=
سرانجام با ترفند به فرمانروایی دست یافت.
و مکرش حاصل داد = و کنبورش به بر نشست.



چون که بی رنگی اسیر رنگ شد 
موسی ای با موسی ای در جنگ شد
چون به بیرنگی رسی کآن داشتی
موسی و فرعون دارند آشتی
جلال الدین بلخی ( مولوی)