ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
نجیب ترین زن انگلیسی
همسر دوک کاونتری انگلیس زنی خیلی محبوب و محترم بود.
وقتی ظلم شوهر و مالیات سنگینی که باعث بدبختی مردم شده بود،را مشاهده کرد، اصرار زیادی کرد به شوهرش که مالیات رو کم کنه ولی شوهرش از این کار سرباز میزد.
بالاخره شوهرش یه شرط گذاشت، گفت اگر بر هنه دور تا دور شهر بگردی من مالیات رو کم می کنم. گودیوا قبول میکنه.
خبرش در شهر میپیچد، گودیوا سوار یک اسب در حالی که همهی پوشش بدنش موهای ریخته شده اش بود در شهر چرخید، ولی مردم شهر به احترامش اون روز، هیچکدوم از خانه بیرون نیامدند و تمام درها و پنجرهها رو هم بستند.
مرد ۱۰ میلیاردی
روزها میگذرد و همچنان روزگار به میل اقا زاده میچرخد!
آن از طلبه سیرجانی که برای عدالت خواهی در زندان است!
و این هم از آقا زاده ایی که به خاطر جاسوسی و توهین به رهبری و فتنه و … آزادانه میچرخد…
واقعا اگر او آقا زاده یا بهتر بگوییم شاهزاده نبود! در حال حاضر، بیرون از زندان سپری میکرد؟!
و آن اقایی که هیچ از زندگی دنیا ندارد! ده میلیارد وثیقه میگذارد و آزاد میکنند فرزند خویش را!
واقعا می بالیم به چنین قوه قضاییه ایی !!!
قوهی قضائیه اینه اون تعهد در انجام وظیفه ؟؟؟؟
باید دویست سیصد تا نقطه تو اسراییل اضافه کنند که نقاط برخورد شهاب 3 در آینده نزدیک خواهد بود !
روزنامه معاریو اسرائیل امروز نوشت: «ژنرال حسن شاطری از فرماندهان قدرتمند و خطرناک سپاه در لبنان ترور شد. او بارها اسرائیل را به نابودی تهدید کرده بود»
احمد متوسلیان
سید عباس موسوی
عماد مغنیه
حسن شاطری
هر سرداری رفت یک سردار دیگه پرچم رو دست گرفت
همه ما حسن شاطری هستیم ...
اسراییل ! همه ما برای تو خطرناکیم و همه ما آرزوی نابودیت را داریم
محمد تهرانی، آخرین همرزم شاهرخ ضرغام نحوه شهادت وی را اینگونه نقل می کند: "ساعت 9 صبح بود. تانکهای دشمن مرتب شلیک میکردند و جلو میآمدند. شاهرخ از جا بلند شد و روی خاکریز رفت. من هم دویدم و 2 گلوله آرپیجی پیدا کردم. هنوز گلوله آخر را شلیک نکرده بودم که صدایی شنیدم. به سمت شاهرخ دویدم. روی سینهاش حفرهای از اصابت گلوله تیربار تانک ایجاد شده بود. عراقیها نزدیک شدند. من با یک اسیر عراقی پناه گرفتم. از دور دیدم چند عراقی کنار پیکر شاهرخ ایستادهاند و از خوشحالی هلهله میکردند.
">