این منم

این منم

حرف های یک جوان
این منم

این منم

حرف های یک جوان

چرا پارسی سازی؟

چرا پارسی سازی؟


١- جــُــداسری های دستوری که با واژگان تازی امده اند از میان میروند.

٢- لغزش کمتری در نوشتار رخ میدهد ( س.ص، ظ،ض ز،ذ،..)
۳- زبان یکدست تر و قانون مند تر و پویا ترمیشود
۴- یادگرفتن آن برای کودک و بیگانه آسانتر میشود
۵- ما را آپاندیسی از زبان و فرهنگ عرب به شمار نمیآورند
۶- با فرهنگ نیاکان پاک خود پیوند میسازیم، 
(برای نمونه با "منشور حقوق بشر" و نه با بیابان و ترور)
۷- زبان آهنگین میشود چون واژه های گلوخراش میروند
۸- به کشور های بافرهنگ و پیشرفته ی جهان نزدیک تر میشویم
۹- کدام یک از شما خوانندگان دستور زبان فارسی را براستی درست و آسان فراگرفتید؟ گمان کنم کمتر کسی ، چرا که به عربی بود. با پارسی سازی، دستور زبان سبک تر شده و آسانتر برای یادگیری خواهد بود ، زیرا دیگر نه واژه های تازی دارد و نه زنجیر سنگین دستور زبان تازی را باخود میکشد.


چرا پارسی سازی؟

چرا پارسی سازی؟


١- جــُــداسری های دستوری که با واژگان تازی امده اند از میان میروند.

٢- لغزش کمتری در نوشتار رخ میدهد ( س.ص، ظ،ض ز،ذ،..)
۳- زبان یکدست تر و قانون مند تر و پویا ترمیشود
۴- یادگرفتن آن برای کودک و بیگانه آسانتر میشود
۵- ما را آپاندیسی از زبان و فرهنگ عرب به شمار نمیآورند
۶- با فرهنگ نیاکان پاک خود پیوند میسازیم، 
(برای نمونه با "منشور حقوق بشر" و نه با بیابان و ترور)
۷- زبان آهنگین میشود چون واژه های گلوخراش میروند
۸- به کشور های بافرهنگ و پیشرفته ی جهان نزدیک تر میشویم
۹- کدام یک از شما خوانندگان دستور زبان فارسی را براستی درست و آسان فراگرفتید؟ گمان کنم کمتر کسی ، چرا که به عربی بود. با پارسی سازی، دستور زبان سبک تر شده و آسانتر برای یادگیری خواهد بود ، زیرا دیگر نه واژه های تازی دارد و نه زنجیر سنگین دستور زبان تازی را باخود میکشد.


بجای "سلام" بگوییم "درود" و بجای "خداحافظ"، بگوییم " خدا نگهدار" و یا "بدرود".

بجای "سلام" بگوییم "درود" و بجای "خداحافظ"، بگوییم " خدا نگهدار" و یا "بدرود".


این ها نه تنها پارسی اند بلکه تراز بالاتری از فرهنگ را میرسانند. چرا؟


تازیان باستان، تا زمان اسلام، هیچ فرمانروایی یگانه و ارتش و شهربانی و نیروهای نگهبان دیگر نداشتند ( از بیخ همچه شهری نداشتند که شهربانی هم داشته باشند) . به هرروی برای همین، فرهنگ قبیله ای بیابانی فرمان برآن سرزمین میراند و قبیله ها کاری نداشتند جز انکه از همدیگر شتر و بـُز و زن و بچه و خرما و ... بدزدند.

به زبان دیگر همواره سایه ی جنگ بر آن بیابانها افتاده بود و این بود که هرگاه دو تازی جایی به هم نزدیک میشدند، بیم آن داشتند که یک دزدی و یا آدم ربایی و آدمکشی در کار است و برای اینکه بهم نشان دهند که امروز دزدی نمیکنند، میگفتند "سلام" که به چم " صلح" در زبان امروز ماست و کوتاه شده ی " السلام علیک" است به چم " صلح بر تو" ، بزبان امروزساده" نترس نمیخوام بکشمت !".

ولی در ایران باستان، چون هم سده ها فرمانروایی سراسری و شاهنشاهان و قانون و ارتش و شهربان ها بودند و هم بالاتر از آن، همه به یک دین آشتیجوی یکتاپرستی که به کردار نیک فرا میخواند، گرایش داشتند، آشتی و ارام ( صلح) برای انها چیزی روزمره و سرشتین بود و هرگز یک ایرانی با دیدن ایرانی دیگر، گمان نمیکرد که برای بـُـز دزدی و دست درازی ( تجاوز) به زن و بچه آمده است، پس نیازی به گفتن "آشتی باد" نبود. آنچه برای ایرانیان، یا همان نیاکان پاک ما، مهند* بوده، تندرستی بوده و واژه ی " درود" به چم چیزی جز همین تندرستی* نیست!. بزبان دیگر: زمانی که میگوییم " درود بر تو" همان " سلامتی برای تو" است و در گاه جدا شدن از هم میگفتند " بدرود" برابر همان " (برو) به سلامت " و یا " خدانگهدار تو باد" که به کوتاهی همان " خدانگهدار" است. پس چه بهتر که امروز هم ما ایرانیان، برای اینکه نشان دهیم که دارای فرهنگ و شهرمندی* والا هستیم، و نه بیابانی، از "درود" بجای" سلام" بهره ببریم و هم اینکه پارسی شیرین گفته باشیم.



-----------------------------------------------------------------------------------------------


ز یزدان و از ما بر آن کس درود
که تارش خرد باشد و داد پود.
فردوسی

درود جهان آفرین بر تو باد
بر آن کس که او چون تو فرزند زاد.
فردوسی

پدرود بودن ، پدرود شدن ، پدرود باش ؛ بسلامت باش . در پناه و حفظ خدا باش .
تو پدرود باش و بی آزار باش 
همیشه به پیش جهاندار باش .
فردوسی
http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-9342d69593f64a08a76d5f27dace7215-fa.html

مهند= مهم
تندرستی = سلامتی
شهرمندی = تمدن
آشتیجو = صلح طلب


بجای " منظره"، "منظر"، " نظر" و " منظور" واژه های پارسی " چشم انداز، دیدگاه، نگر و فردید را به شیوه ی زیر بکار بگیریم.

بجای " منظره"، "منظر"، " نظر" و " منظور" واژه های پارسی " چشم انداز، دیدگاه، نگر و فردید را به شیوه ی زیر بکار بگیریم.


landscape/ Landschaft

چه منظره ی روح انگیزی= چه چشم انداز دل انگیزی
sight -view - face /Sicht - Gesicht
از دیدن این منظره ی فجیع مریض شدم=از دیدن این دیدار دلخراش بیمار شدم.


-------------------دیدار-------------------

کشتی نشستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که باز بینیم دیدار آشنا را
حافظ


aspect/Aspekt

تا حالا از این منظر به این قضیه نگاه نکرده بودم = تاکنون از این کنج به این داستان نگاه نکرده بودم = تا کنون از این دیدگاه به این داستان ننگریسته بودم


look/Blick
او نظری به وی انداخته و رفت= او نگاهی به وی انداخته و رفت


opinion/Ansicht
اگر نظر مرا بخواهید..= اگر نگر مرا بخواهید..
در نظر من, داستان اینجوری نیست = به دید من, داستان اینجوری نیست


purpose/Absicht

منظور شما از این گفته چیه؟ = خواست شما از این گفته چیست؟ = فردید شما از این گفته چیست؟
آنچه که منظور نظر من است.. = آنچه فردید من است...


شایستن و بایستن

بیشتر ما شاید ریشه ها و شاخه های دو کارواژه ی "شایستن " و "بایستن" را ندانیم، چون از آنها بسیار اندک سود میبریم. در  نگاره ای که برای شما فراهم کرده ام، واژه هایی را که از این دو ریشه پدید میایند 
بهمراه چم انها نگاشته ام. در آن میبینید که واژه هایی همچون " امکان و وجوب"، " ممکن و واجب" یا " جبر و اختیار"، از این دو ریشه پدید میایند که میتوان از آنها بجای همتای پارسی این واژه های تازی ، بویژه درنوشتارهای وابسته به "فلسفه و منطق" سود برد.