این منم

این منم

حرف های یک جوان
این منم

این منم

حرف های یک جوان

تازی دوستان می گویند

تازی دوستان می گویند


تازی دوستان می گویند که عربی زبانی زیبا غنی و گسترده است و ما کار بدی میکنیم که تازی زدایی میکنیم ! اگر عربی زیبا است برای خودش است ،بگذار عرب با آن خوشبخت باشند. ولی اینکه غنی و گسترده است، باید گفت که گسترده است چون بزور شمشیر از اسپانیا گرفته تا چین تاخته اند. تازه زبان انگلیسی که گسترده تر است! ولی چرا غنی است؟ میگویند چون هزاران ریشه دارد. این درست است ولی آیا این یک برتری است؟ نه! آنها چون ساختار پسوندی و پیشوندی را ندارند، باید هربار که چم ( مفهوم) و یا چیز نوی میاید، یک ریشه ی تازه درست کنند و اینگونه، زبانی "باد کرده" دارند که یک عرب در درازای زندگی خود نمی تواند همه هزاران ریشه اش را یاد بگیرد و از اینرو زبان، و در پی ان اندیشه اش، دارای کاستی و سستی اند و بکرده (عملا ً) هم پس از سده ها و هزاره ها، به هیچ جا نرسیده اند. ولی یک کسی که زبان هندواروپایی دارد، باید واژه های بسیار کمتری را یاد بگیرد تا بتواند همان اندازه دریابد. نمونه:

--------پارسی:
• سر
• نوشتن
سراسر
سرنوشت
سرنویس
-----------عربی:
• رَأْس
• کتب
• کــُـلّ
• تقدیر/قَدَر
• مُفَکِّرَة
---
می بینیم که اگر ما در زبان خودمان تنها ٢ واژه ی سر و نوشتن را بدانیم، اگر هم چم سراسر و سرنوشت و سرنویس را ندانیم، به آسانی در میابیم، ولی یک تازی، باید هر ۵ واژه را یاد بگیرد .


بجای "سلام" بگوییم "درود" و بجای "خداحافظ"، بگوییم " خدا نگهدار" و یا "بدرود".

بجای "سلام" بگوییم "درود" و بجای "خداحافظ"، بگوییم " خدا نگهدار" و یا "بدرود".


این ها نه تنها پارسی اند بلکه تراز بالاتری از فرهنگ را میرسانند. چرا؟


تازیان باستان، تا زمان اسلام، هیچ فرمانروایی یگانه و ارتش و شهربانی و نیروهای نگهبان دیگر نداشتند ( از بیخ همچه شهری نداشتند که شهربانی هم داشته باشند) . به هرروی برای همین، فرهنگ قبیله ای بیابانی فرمان برآن سرزمین میراند و قبیله ها کاری نداشتند جز انکه از همدیگر شتر و بـُز و زن و بچه و خرما و ... بدزدند.

به زبان دیگر همواره سایه ی جنگ بر آن بیابانها افتاده بود و این بود که هرگاه دو تازی جایی به هم نزدیک میشدند، بیم آن داشتند که یک دزدی و یا آدم ربایی و آدمکشی در کار است و برای اینکه بهم نشان دهند که امروز دزدی نمیکنند، میگفتند "سلام" که به چم " صلح" در زبان امروز ماست و کوتاه شده ی " السلام علیک" است به چم " صلح بر تو" ، بزبان امروزساده" نترس نمیخوام بکشمت !".

ولی در ایران باستان، چون هم سده ها فرمانروایی سراسری و شاهنشاهان و قانون و ارتش و شهربان ها بودند و هم بالاتر از آن، همه به یک دین آشتیجوی یکتاپرستی که به کردار نیک فرا میخواند، گرایش داشتند، آشتی و ارام ( صلح) برای انها چیزی روزمره و سرشتین بود و هرگز یک ایرانی با دیدن ایرانی دیگر، گمان نمیکرد که برای بـُـز دزدی و دست درازی ( تجاوز) به زن و بچه آمده است، پس نیازی به گفتن "آشتی باد" نبود. آنچه برای ایرانیان، یا همان نیاکان پاک ما، مهند* بوده، تندرستی بوده و واژه ی " درود" به چم چیزی جز همین تندرستی* نیست!. بزبان دیگر: زمانی که میگوییم " درود بر تو" همان " سلامتی برای تو" است و در گاه جدا شدن از هم میگفتند " بدرود" برابر همان " (برو) به سلامت " و یا " خدانگهدار تو باد" که به کوتاهی همان " خدانگهدار" است. پس چه بهتر که امروز هم ما ایرانیان، برای اینکه نشان دهیم که دارای فرهنگ و شهرمندی* والا هستیم، و نه بیابانی، از "درود" بجای" سلام" بهره ببریم و هم اینکه پارسی شیرین گفته باشیم.



-----------------------------------------------------------------------------------------------


ز یزدان و از ما بر آن کس درود
که تارش خرد باشد و داد پود.
فردوسی

درود جهان آفرین بر تو باد
بر آن کس که او چون تو فرزند زاد.
فردوسی

پدرود بودن ، پدرود شدن ، پدرود باش ؛ بسلامت باش . در پناه و حفظ خدا باش .
تو پدرود باش و بی آزار باش 
همیشه به پیش جهاندار باش .
فردوسی
http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-9342d69593f64a08a76d5f27dace7215-fa.html

مهند= مهم
تندرستی = سلامتی
شهرمندی = تمدن
آشتیجو = صلح طلب