این منم

این منم

حرف های یک جوان
این منم

این منم

حرف های یک جوان

بجای "سلام" بگوییم "درود" و بجای "خداحافظ"، بگوییم " خدا نگهدار" و یا "بدرود".

بجای "سلام" بگوییم "درود" و بجای "خداحافظ"، بگوییم " خدا نگهدار" و یا "بدرود".


این ها نه تنها پارسی اند بلکه تراز بالاتری از فرهنگ را میرسانند. چرا؟


تازیان باستان، تا زمان اسلام، هیچ فرمانروایی یگانه و ارتش و شهربانی و نیروهای نگهبان دیگر نداشتند ( از بیخ همچه شهری نداشتند که شهربانی هم داشته باشند) . به هرروی برای همین، فرهنگ قبیله ای بیابانی فرمان برآن سرزمین میراند و قبیله ها کاری نداشتند جز انکه از همدیگر شتر و بـُز و زن و بچه و خرما و ... بدزدند.

به زبان دیگر همواره سایه ی جنگ بر آن بیابانها افتاده بود و این بود که هرگاه دو تازی جایی به هم نزدیک میشدند، بیم آن داشتند که یک دزدی و یا آدم ربایی و آدمکشی در کار است و برای اینکه بهم نشان دهند که امروز دزدی نمیکنند، میگفتند "سلام" که به چم " صلح" در زبان امروز ماست و کوتاه شده ی " السلام علیک" است به چم " صلح بر تو" ، بزبان امروزساده" نترس نمیخوام بکشمت !".

ولی در ایران باستان، چون هم سده ها فرمانروایی سراسری و شاهنشاهان و قانون و ارتش و شهربان ها بودند و هم بالاتر از آن، همه به یک دین آشتیجوی یکتاپرستی که به کردار نیک فرا میخواند، گرایش داشتند، آشتی و ارام ( صلح) برای انها چیزی روزمره و سرشتین بود و هرگز یک ایرانی با دیدن ایرانی دیگر، گمان نمیکرد که برای بـُـز دزدی و دست درازی ( تجاوز) به زن و بچه آمده است، پس نیازی به گفتن "آشتی باد" نبود. آنچه برای ایرانیان، یا همان نیاکان پاک ما، مهند* بوده، تندرستی بوده و واژه ی " درود" به چم چیزی جز همین تندرستی* نیست!. بزبان دیگر: زمانی که میگوییم " درود بر تو" همان " سلامتی برای تو" است و در گاه جدا شدن از هم میگفتند " بدرود" برابر همان " (برو) به سلامت " و یا " خدانگهدار تو باد" که به کوتاهی همان " خدانگهدار" است. پس چه بهتر که امروز هم ما ایرانیان، برای اینکه نشان دهیم که دارای فرهنگ و شهرمندی* والا هستیم، و نه بیابانی، از "درود" بجای" سلام" بهره ببریم و هم اینکه پارسی شیرین گفته باشیم.



-----------------------------------------------------------------------------------------------


ز یزدان و از ما بر آن کس درود
که تارش خرد باشد و داد پود.
فردوسی

درود جهان آفرین بر تو باد
بر آن کس که او چون تو فرزند زاد.
فردوسی

پدرود بودن ، پدرود شدن ، پدرود باش ؛ بسلامت باش . در پناه و حفظ خدا باش .
تو پدرود باش و بی آزار باش 
همیشه به پیش جهاندار باش .
فردوسی
http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-9342d69593f64a08a76d5f27dace7215-fa.html

مهند= مهم
تندرستی = سلامتی
شهرمندی = تمدن
آشتیجو = صلح طلب


ایران من

ایران من


وزارت امور خارجه دولت رضاشاه در روز 6 دی‌ ماه ۱۳۱۳ بخشنامه‌ای برای همه کشورهای جهان فرستاد تا از روز اول فروردین ۱۳۱۴ (۲۱ مارس ۱۹۳۵ میلادی) نام "پــــارس" یا "پرشیــــا" که بازگو کننده فقط یک قوم از اقوام فلات ایران بود ، به صورت رسمی به "ایــــران" (نام بومی آن) تغییر یابد . قبل از این بخشنامه کشورهای غربی ایران را پــــرشیا می نامیدند ؛ ایران در واژه شناسی به معنی "سرزمین آریاییــــان" است و مدّت‌های زیادی پیش از اسلام (ساسانی) نام بومی آن ، ایران یا اِران ، یا ایرانشهر بود


فقر

فقر


اسلام بر خلاف مذاهب دیگری که توجیه کننده ی فقر را مناسبات زندگی اجتماعی میدانند، بزرگترین آموزش یافته ی مکتبش ابوذر میگوید: “وقتی فقر وارد خانه ای میشود، دین از درب دیگر خارج میشود” و یا پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) که بنیانگذار مکتبی است که همه ما مسلمانان به آن اعتقاد راسخ داریم چه شیوا و ساده بیان فرموده است: “من لا معاش له لا معاد له” کسی که زندگی مادی ندارد زندگی معنوی هم نخواهد داشت. چون؛ شکم خالی هیچ ندارد، جامعه ای که دچار کمبود اقتصادی و مادی است مسلماً کمبود های معنوی بسیاری خواهد داشت و آنچه را که در جامعه های فقیر، آنرا اخلاق و مذهب می نامند، متاسفانه معنویت در آن جایی ندارد.

میخواهم بگویم؛ فقر همه جا سر میکشد …

فقر ، گرسنگی نیست، عریانی هم نیست …فقر ،حتی گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان میکند…

فقر ، چیزی را “نداشتن” است ؛ ولی آن چیز پول نیست ؛ طلا و غذا هم نیست …

فقر ، ذهن ها را مبتلا میکند …

فقر ، اعجوبه ایست که بشکه های نفت در عربستان را تا ته سر میکشد …

فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند …

فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است که روزنامه های برگشتی را خرد میکند …

فقر ، کتیبه ی سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند …

فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود …

فقر ، همه جا سر میکشد …

فقر ، شب را “بی غذا” سر کردن نیست …
فقر ، روز را “بی اندیشه” سر کردن است …


دکتر علی شریعتی