این منم

این منم

حرف های یک جوان
این منم

این منم

حرف های یک جوان

آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند و آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند!

آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند و آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند!

آنگونه با مردم رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند
آنگونه احترامشان کن که دوست داری احترامت کنند
همانطور که دوست نداری حق تو را ضایع کنند ، حق دیگران را ضایع نکن
همانطور که دوست نداری به تو ظلم شود ، به دیگران ظلم نکن
-------------------------------------
جمع آوری دیش های ماهواره ؛ این بار با روشی جدید

http://sahamnews.org/1393/03/261380

پس از انجام طرح های مختلف جمع آوری دیش های ماهواره توسط نیروی انتظامی ، این بار این نیرو برای جمع آوری دیش از روش مکانیزه استفاده کرده است!

عکس وسط در شهر مشهد ، انتهای خیابان فاطمیه ، روبروی پارک خورشیده ثبت و برای سحام نیوز ارسال شده است.

همانطور که در عکس ملاحظه می کنید ، نیروی انتظامی پس از عملیاتهای مختلف هلی برد نیرو و راپل از سقف و پشت و بام خانه ها ، این بار به این شکل اقدام به جمع آوری دیش های ماهواره مردم از بالکن های منازل می نماید.

------------------------------

آنگونه با مردم رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند
آنگونه احترامشان کن که دوست داری احترامت کنند
همانطور که دوست نداری حق تو را ضایع کنند ، حق دیگران را ضایع نکن
همانطور که دوست نداری به تو ظلم شود ، به دیگران ظلم نکن


نفس خود را میزان قرار ده بین خودت و غیر خودت پس دوست بدار برای غیر خود آنچه را که برای خود دوست میداری ، و اکراه داشته باش از آن برای غیر خود از آنچه برای خود اکراهش میداری .

اجعل نفسک میزانا فیما بینک وبین غیرک، فاحبب لغیرک ما تحب لنفسک، واکره له ما تکره لها، ولا تظلم کما لا تحب ان ت ظلم، واحسن کما تحب ان یحسن الیک ( نهج البلاغه نامه ۳۱ )


آقازاده های هجده میلیارد دلاری و دولت راستگویان

آقازاده های هجده میلیارد دلاری و دولت راستگویان




یک عده ای به سرکردگی آقازاده بزرگ در دوران سید محمد خاتمی رفتند و با دریافت رشوه و فساد مالی بخشی از اموال ملت ایران را به ثمن بخس به طرف اماراتی واگذار کردند
در دوران احمدی نژاد با مشخص شدن ابعاد فساد مالی و به تاراج رفتن ثروت ملی جلوی اجرای این قرار داد گرفته شد
طرف اماراتی قضیه هم رفت و در دیوان لاهه به اتهام ممانعت از اجرای قرار داد قانونی از ایران شکایت کرد که با توجه به نوع دفاع دولت احمدی نژاد مبنی بر فاسد و رشوه خوار دانستن طرف ایرانی قرار داد از اقدام خود دفاع کرد که طی دو نوبت دیوان لاهه به نفع ایران رای صادر کرد
بعد از به ریاست رسیدن شیخ حسن و انتصاب همان افراد فاسد موثر در تنظیم قرار داد به پست های مهم وزارت نفت طرف اماراتی مدعی شد که اگر فسادی صورت گرفت پس چرا متهمین به فساد در کشور خود محاکمه و مجازات نشده اند و به این طریق کشور ایران به پرداخت جریمه 18 میلیارد دلار ی به طرف اماراتی محکوم شد
حالا عده ای پیدا میشوند و می گویند : چرا برای جلوگیری از ضرر کمتر ، ضرر بیشتری را متوجه کشور ایران کرده اید؟!
می گویند : اگرچه قرار داد بر اساس فساد و زد و بند و رشوه تنظیم شد اما اجرایی کردنش بهتر از تقوقف اجرای آن بوده است

اما سوالی که این افراد باید بدان پاسخ بدهند اینست که چرا برای جلوگیری از ضرر و زیان و جریمه ایران افراد مرتبط با این فساد و رشوه خواری در داخل ایران محاکمه و مجازات نشده اند؟!
یعنی این آقازاده ارزشی بیش از 18 میلیارد دلار برای کشور ایران دارد؟!

ظاهرا منظور این افراد اینست که چون این آقایان را نمی شود در این مملکت محاکمه کرد پس باید تن به هر قرارداد فاسدی که اینها می بندند بدهیم
و شاید هم این پیام را به جامعه می دهند که اگر نگذارید با خیال راحت و آسوده به غارت اموال ایران و ایرانیان ادامه بدهیم کشور را با ضرر و زیان بیشتری مواجه می کنم
***********************
اون افرادی که برای میزان هزینه سفردکتر احمدی نژاد و همسرش به نیویورک چرتکه می انداختند و از تریبون بی بی سی فارسی بر سر دکتر احمدی نژاد عربیده می کشیدند دقیقا الان کجان؟!



بخوانید و فکر کنید و کاری بکنید

بخوانید و فکر کنید و کاری بکنید





عادت کرده ایم، هر جا فرمی پر می کنیم وقتی سوال شده فرزند؟ نام پدرمان رابنویسیم اصلا، به طور کلی وقتی خودمون را معرفی می کنیم می گوییم، فلانی فرزند........ و نام پدرمان را می آوریم.

انشاالله هر کس پدرش در قید حیات است خدا برایش نگهداردش وهر کس هم نعمت پدر داشتن را از دست داده خدا پدرش را بیامرزد. اما براستی ما فقط فرزند پدرانمانیم که هر کجا سوال می شود اینگونه پاسخ می دهیم.

چند روز پیش در یکی از سایتها عکسی از سنگ قبر دکتر حسن حبیبی ( رییس فقید فرهنگستان علوم ، معاون اول دولت آقای هاشمی و دولت اول آقای خاتمی ) دیدم ، خیلی مرا به فکر برد. در روی سنگ قبر در کنار نام پدر نام مادرش راهم آورده. ای کاش این موضوع نهادینه می شد. نه فقط برای سنگ قبرهایمان، تجدیدنظری می کردیم و در هزاران فرمی که روزانه به عنوان اطلاعات شخصی تکمیل می کنیم. جایی هم برای آنان که ادعا می کنیم بهشت زیر پایشان است پیش بینی کنیم.

یادمانباشد ، مادران گوهرهای ناب و دست نیافتنیند .

اوایل جنگ بود


اوایل جنگ بود


هر چی خواستن آقامه مجبور کنن تا از آبادان بزنیم بیرون قبول نمیکرد. میگف : شهرمه ،خاکمه ول نمیکنم و فرار کنم ، میخوام وایسم و پا به پا مردم بجنگُم... آقام لج کرده بود.نمی دونم با کی؟ شاید با خودش ...
شبا از ترس موشک و خمپاره ، خونه هامونه ول میکردیم و میخوابیدیم تو سنگراییی که وسط خیابونا کنده بودن.
یکی از همی شبا یه موشک خونه ی با خاک یکی کرد.
آقام شوک بود.همی جوری از تو سنگر مات و مبهوت خونشه ، تنها دارائیشه نگا میکرد که داش تو آتیش میسوخت.تازه داش حالیش میشد که واقعا جنگ شده ...
صب که شد خودمون و همو یه دس لباسی که تنمون بود زدیم به جاده.
آقام و ننم تو حال خودشون نبودن.گیج بودن از اتفاق دیشب .
رفتیم به شهری که مردمش اصلا از حضورمون خوشحال نبودن!
فک میکردن ما نامردیم.وطن فروشیم.خائنیم.خیلیاشون تف مینداختن جولو پاهامون.تاکسیاشون اگه میفهمیدن ما جنگزده ایم سوارمون نمیکردن ...
با هزار تا بدبختی ارتش جامون داد تو یه ساختمون چن طبقه که از سر و روش نکبت میبارید.
چارصد نفر آدمه جا دادن تو بیست تا واحد ...
بی پولی داشت اقام و ننمه دیوونه میکرد.همه چیمونه تو بمبارون از دست داده بودیم.همه چی مون.
یه روز تو خوابگاه داد زدن که دارن کوپــــــن میدن.
هللیوس شد .از در و دیوار ریختیم تو خیابون که صف بگیریم.ننم شناسنامه های دسش گرفت و دوید.ننم تو قسمت زنا و آقام تو قسمت مردا صف گرفتن که ببینن کدوم یکی زود تر نوبتش میرسه ...

آقام دسش به کوپــــــنا که رسید انگار دنیای بش داده بودن.ننم از خوشحالی هی مونه ماچم میکرد ...

هممون خوشحال بودیم.چون قرار بود با همو کوپنا صُبه اول صُب ننم بره و مُرغ کوپنی بگیره. خیلی وخت بود مرغ نخورده بودیم.
ننم جاش نگرف.شب با چن تا دیگه از زنای همسایه رفتن و تو نوبت ایستادن.قلقله بود...صُب شد.ننم مرغای گرفت.خوشحال بود.سنگین بودن.خستش شد.نشست کنار خیابون.هنوز هوا تاریک بود.
یهو یه موتوری بهش نزدیک شد.
موتوریه به ننم گفت : خسته شدی؟ من شما رو میشناسم.میخوای پلاستیکا رو بیارم واست؟
ننم واقعا ساده و خوشبین بود!
پلاستیکای داد بهش و خودش اومد در خوابگاه وایساد تا موتوریه بیاد.
یه ساعت،دو ساعت،سه ساعت. ننم تا عصر وایساد دمه دره خوابگا. هیشکی نیومد.
هیچوخ او روزه فراموش نمیکنم.ننم مث ابر بهار گریه میکرد.
وسط گریه هاش میگُف امروز میخواستُم برا بچه هام مُرغ دُرُس کُنُم.
اشکاش گوله گوله از چشای قشنگش میرخ پائین.

تا اخر عمرش هیچوخ او روزه فراموش نکرد.
مونم تا اخره عمرم اشکایی که ننم ریخته فراموش نمیکنم...

مادرم


مادرم


بزرگ شدیم .. و فهمیدیم که دارو آبمیوه نبود...
بزرگ شدیم ... و فهمیدیم بابابزرگ دیگر هیچگاه باز نخواهد گشت همانطور که مادر گفته بود ...
بزرگ شدیم ... و فهمیدیم چیزهایی ترسناک تر از تاریکی هم هست ...
بزرگ شدیم ... به اندازه ای که فهمیدیم پشت هرخنده مادرم هزار گریه بود .. و پشت هر قدرت پدرم یک بیماری نهفته بود ...
بزرگ شدیم ... و یافتیم که مشکلاتمان دیگر با یک شکلات،یک لباس یا کیف حل نمی شود ...
و اینکه والدینمان دیگر دستهایمان را برای عبور از جاده نخواهند گرفت ، ویا حتی برای عبور از پیج و خم های زندگی ...
بزرگ شدیم ... و فهمیدیم که این تنها ما نبودیم که بزرگ شدیم،بلکه والدین ماهم همراه با ما بزرگ شده اند ، و چیزی نمانده که بروند...
و یا هم اکنون رفته اند ...
خیلی بزرگ شدیم ...
و فهمیدیم سخت گیری مادرم عشقش بود،
و غضبش عشق بود و تنبیه اش عشق بود
عجب دنیایی است ، و عجیب تر از دنیا چیست و چه کوتاه است عمرمان
معذرت میخواهم - فیثاغورس
مادر من سخت ترین معادلات است!
معذرت میخواهم - نیوتن
راز جاذبه مادر من است!
معذرت میخواهم - أدیسون
چراکه مادر من اولین چراغ زندگی من است!
معذرت میخواهم- أفلاطون
چراکه این مادر من است که شهر فاضله قلب من است
معذرت میخواهم - رومیو ߚנ
چرا که همه راه ها به عشق مادر من ختم می شود!
معذرت میخواهم - ژولییت
چرا که مادرم عشق من است!
از همه معذرت میخواهم ؛
چرا که هر چقدر دوستتان داشته باشم،هرگز و هیچگاه آنگونه که مادرم را دوست داشتم دوستتان نخواهم داشت ، زیرا او زنی است که وجودش دیگر هیچ گاه تکرار نخواهد شد ...
ممنونم مادرم از اینکه مادر منی