این منم

این منم

حرف های یک جوان
این منم

این منم

حرف های یک جوان

کوروش نه ، "" کور اوچ "" ، پادشاه ترک تبار سلسله ترک هخامنشی


کوروش نه ، "" کور اوچ "" ، پادشاه ترک تبار سلسله ترک هخامنشی
این پیکره "" کور اوچ "" شاه ترک تبار هخامنشی هست . نام وی به معنای کور کننده سه تمدن بزرگ هست [ لیدی و بابل و ماد ] . اما شوینیزم فارس و پانفارسیسم ، نام وی را به دروغ کوروش مینویسند.
بله این از کشفیات دانشمندان بزرگ جهان ترک ، ببخشید ، جهان تورک بوده است .
سوال :
اول : چرا در این متن از یک تصویر خیالی ،بعنوان یک پیکره یاد شده ؟؟؟؟
در زبان فارسی پیکره به معنای مجسمه هست !!!
در ضمن این تصویر به تصویر منسوب به چنگیز خان مغول بسیار شبیه هست !!!!
دوم : چرا مورخان یونانی مثل هرودوت و استرابو و گزنفون و .... و مورخان رومی ، همه به نام امپراتوری پارس ، که یک امپراتوری ایرانی بود ، اشاره کرده اند ؟؟؟؟
حتی کتزیاس که پزشک دربار هخامنشی بود ، به دقت وصف کاملی از این امپراتوری ارائه کرده است ؟؟؟
بهرحال ما چون به دانش عمیق دانشمندان بزرگ جهان تورک اعتقاد داریم ، این فرمایشات را به جان می پذیریم .
چون مطابق نظریات دانشمندان جهان تورک ، همه ابناء بشر ، تورک تبار هستند ، مگر خلاف آن اثبات شود که چنین امر محالی تاکنون اثبات نشده است .
حال که ترک تبار ، ببخشید ، تورک تبار بودن سرخپوستان آمریکا و سرنشینان سفینه های فضایی و سومری های عراق ، اثبات شد ، دانشمندان بزرگ جهان تورک در باکو و استانبول در حال تحقیق بر سر تورک تبار بودن اجنه و فرشتگان و ملائکه الهی هستند که نتایج این تحقیقات بزودی در تاربرگ مفاخر عاضربادنجان منتشر خواهد شد .
واقعا که دنیای علم و تاریخ ، به دانشمندان بزرگ جهان تورک بدهکار هست .
به افتخار دانشمندان بزرگ جهان تورک ، بزنید لایک را ...


مقایسه ای کوچک از کوروش بزرگ و دیگر پادشاهان

مقایسه ای کوچک از کوروش بزرگ و دیگر پادشاهان


آشور نصیرپال، پادشاه آشور (۸۸۴ پ‌م.) در کتیبه خود نوشته است:

به فرمان آشور و ایشتار، خدایان بزرگ و حامیان من ششصد نفر از لشکر دشمن را بدون ملاحظه سر بریدم و سه هزار نفر از اسیران آنان را زنده زنده در آتش سوزاندم.حاکم شهر را به دست خودم زنده پوست کندم و پوستش را به دیوار شهر آویختم. بسیاری را در آتش کباب کردم و دست و گوش و بینی زیادی را بریدم، هزاران چشم از کاسه و هزاران زبان از دهان بیرون کشیدم و سرهای بریده را از درختان شهر آویختم.



در‌کتیبه سِـناخِـریب، پادشاه آشور (۶۸۹ پ‌م.) چنین نوشته شده است:

وقتی که شهر بابِـل را تصرف کردم، تمام مردم شهر را به اسارت بردم. خانه‌هایشان را چنان ویران کردم که بصورت تلی از خاک درآمد. همه شهر را چنان آتـش زدم کـه روزهای بسـیار دود آن به آسـمان می‌رفـت. نهـر فـرات را به روی شهر جاری کردم تا آب حتی ویرانه‌ها را نیز با خود ببرد.


در کتیبه آشور بانیپال (۶۴۵ پ‌م.) پس از تصرف شهر شوش آمده است:


من شوش، شهر بزرگ مقدس را به خواست آشور و ایشتار فتح کردم من زیگورات شوش را که با آجرهایی از سنگ لاجورد لعاب شده بود، شکستم معابد عیلام را با خاک یکسان کردم و خـدایـان و الهه‌هـایشان را به باد یغما دادم.
سپاهیان من وارد بیشه‌های مقدسش شدند که هیچ بیگانه‌ای از کنارش نگذشته بود، آنرا دیدند و به آتش کشیدند. من در فاصله یک ماه و بیست و پنج روز راه، سـرزمـین شـوش را تبدیل به یک ویرانه و صحرای لم یزرع کردم … ندای انسانی و … فریادهای شـادی … به دست من از آنجا رخت بربست، خاک آنجا را به تـوبـره کشیدم و به ماران و عـقرب‌ها اجازه دادم آنجا را اشغال کنند.


اما علیرغم رفتارهای ناپسند پادشاهان آشور و بابل و حکمرانان امروز جهان، کوروش پس از ورود به شهر بابل و با دارا بودن هرگونه قدرت‌عملی نه تنها پادشاه مغلوب را مصلوب نکرد؛ بلکه او را به حاکمیت ناحیه‌ای منصوب، و با مردم شهر نیز چنین رفتار نمود:

“… آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند … مَردوک (خدای بابلی) دل‌های پاک مردم بابل را متوجه من کرد؛ زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد … نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدسش قلب مرا تکان داد. من برای صلح کوشیدم. برده‌ داری را برانداختم. به بد‌بختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. خدای بزرگ از من خرسند شد.فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی را که بسته شده بود، بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم. اهالی این محل‌ها را گرد آوردم و خانه‌های آنان را که خراب کرده بودند، از نو ساختم. صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.”

کوروش پس از ورود به شهر بابل (در کنار رود فرات و در جنوب بغداد امروزی) فرمان آزادی هزاران یهودی را صادر کرد که قریب هفتاد سال در بابل به اسارت گرفته شده بودند. هزاران آوند زرین و سیمین آنان را که پادشاه بابل از ایشان به غنیمت گرفته بود، به آنان بازگرداند و اجازه داد که در سرزمین خود نیایشگاهی بزرگ برای خود بر پای دارند. رفتار کوروش با یهودیان موجب کوچ بسیاری از آنان به ایران شد که در درازای بیست و پنج قرن هیچگاه بین آنان و ایرانیان جنگ و خشونت و درگیری رخ نداد .



این متن داستان وار گونه است اما صحت تاریخی دارد.

بدون منبع