این منم

این منم

حرف های یک جوان
این منم

این منم

حرف های یک جوان

برو بابا دلت خوشه ها ...

برو بابا دلت خوشه ها ...

منم اگه اینترنت خونه و ماشین و دفتر کارم مثل شما بود این طوری می گفتم ...

یه فکری کنید فقط و فقط حراف نباشید ...

با تمام احترامی که برای آقای روحانی قائلم اما باید خدمتتون ارز(عرض!) کنم : برو بابا دلت خوشه ها ...


من به عنوان رئیس جمهور از شرایط پهنای باند اینترنت در کشور راضی نیستم»، این سخن رئیس جمهور در چهارمین جشنواره ارتباطات و فناوری اطلاعات بود.

حجت الاسلام والمسلمین حسن روحانی صبح امروز در جشنواره فاوا با بیان اینکه من به عنوان رئیس جمهور از شرایط پهنای باند اینترنت در کشور راضی نیستم گفت: قرار ما با وزارتخانه ارتباطات و فناوری اطلاعات این است که هرچه سریعتر به نسل سوم و چهارم برسیم و پهنای باند نه تنها برای منازل و تجارتخانه‌ها وسیع‌تر شود، حتی برای موبایل‌هایی که در اختیار مردم است این امر صورت بگیرد.



منبع از سایت خبرآنلاین

شاه سلطان حسین و این همه ماجرا؟!

شاه سلطان حسین و این همه ماجرا؟!



«اگر روزی در میان مسئولان کشور، مسئولان بی ‌جرئت و ضعیفی همچون شاه سلطان حسین پیدا شوند، حتی اگر در میان مردم نیز شجاعت و آمادگی وجود داشته باشد، کار مملکت و جمهوری اسلامی تمام است، چرا که مسئولان ترسو و مقهور، ملت‌های شجاع را نیز به ملت‌های ضعیف تبدیل می‌کنند».
 
این جملات از آیت الله خامنه ای که در طی سخنرانی ایشان در دانشگاه علم وصنعت ایراد شد ،جریانی از تفسیر و تعبیرها را به همراه داشت. تنها این کلمات نبود که انگیزه ای بر آن تفسیرها شد بلکه توصیف ایشان از آقای محمود احمدی نژاد به عنوان فردی «انقلابی، متعهد ، کارآمد، فعال و شجاع» نیز مزید بر علت گردید.

از سوی دیگر، سخنرانی رهبری در دانشگاه علم و صنعت اهمیت خاصی دارد. آقای محمود احمدی نژاد تحصیلات دانشگاهی خود را در این دانشگاه گذراند و توانست عضو هیئت علمی همین جا شود که به این دلیل، وی همواره برای خود شخصیتی آکادمیک قائل بوده است. در کلامی کوتاه، ایراد سخن از سوی آیت الله خامنه ای در جایی صورت گرفت که پایگاه اصلی احمدی نژاد بوده است.
 
آیا با توجه به این نکات، سخنان مقام رهبری اشاره مشخصی به دو رییس جمهور پیشین و فعلی داشته است؟

برخی،  سخنان رهبری را در همین جهت دانسته و معتقدند که ایشان به صورت مشخص از رییس جمهور فعلی در برابر قبلی حمایت کرده اند. برای مثال، می توان به مطلب امیرحسین کبیری که از سوی دفتر پژوهش و بررسی خبری از خبرگزاری ایرنا اشاره کرد. به نوشته وی؛ «دولت عدالت محور نهم در فضایی مملو از عدم عزم جدی برای مبارزه با فساد و خودباختگی در برابر تئوری‌های غربی و عدم قاطعیت در مواجهه با مسایل بین المللی ، روی کار آمد ... دکتر احمدی نژاد با انتقاد از بی جراتی و ضعف موجود در میان مسئولان گذشته به احیای حقوق و عزت از دست رفته ملت همت گمارد به گونه‌ای که موجبات برخورداری از دانش هسته‌ای را فراهم آورد».

حجت‌الاسلام والمسلمین سعیدی، نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران، شاه سلطان حسین مورد نظر مقام معظم رهبری را به جریانی از اصلاحات مربوط دانست و گفت؛ «در دوره اصلاحات افرادی در بدنه دولت حضور داشتند که به اصول جهان‌بینی توحیدی اعتقادی نداشتند که بسیار مایه تاسف بود». در این بین، سخنرانی مدیر مسئول کیهان در مشهد و گزارش سایت یاری نیوز، سایت حامی خاتمی، و واکنش خبری به این گزارش در حاشیه همان تعابیر به وجود آمد.

جو به وجود آمده از این تفاسیر بالاخره آقای خاتمی را به واکنش واداشت. خاتمی در سخنرانی خود در کرمانشاه؛ با اشاره به سخنرانی مقام رهبری گفت؛ «متاسفانه بعد از سخنان ایشان، کسانی تفسیرهایی عجیب انجام دادند و گفتند که رهبری تکلیف را مشخص کردند که چه کسی انتخاب شود و چه کسی در صحنه بیاید و این طور القا می کنند که یک جریان باید بماند و جریان دیگر باید کنار برود، مگر رهبری خودشان نمی توانند مطالب را بگویند؟».

از سخنان خاتمی روشن است که وی تفاسیر انجام شده از سخنان رهبر عالی مقام جمهوری اسلامی ایران را  بیش از اظهار نظرهای پراکنده می داند. به گفته وی «این تفسیرها ما را نگران می کند که آنها تکلیفشان را این طور بدانند که در مقام عمل هم فقط به خواست خود توجه کنند و بر خلاف قانونی که معین شده است عمل نمایند».

پرواضح است که آقای خاتمی این گونه تفاسیر را حاکی از جریانی می داند که با دست آویز قرار دادن آن سخنان به دنبال تحمیل اراده خود به مردم در انتخابات ریاست جمهوری آینده است.

بحث در این که مقصود و منظور  آیت الله خامنه ای از ذکر شاه سلطان حسین صفوی چه چیزی بوده و قصد ایشان بیان یک هویت سیاسی و هشدار نسبت به آن بوده یا مصداق خاصی را مد نظر داشته و تفاسیر تا چه مقدار راه صواب رفته اند، بحثی مطول و تا اندازه زیادی به حاشیه رفتن و جوسازی خواهد بود.

در این میان یک نکته قابل توجه است که نمی توان آقای خاتمی را مصداق و منظور رهبری از ذکر شاه سلطان حسین دانست. در حقیقت، شأن و جایگاه آقای خاتمی بیش از آن است که رهبری  آن را نادیده بگیرد و نمی توان چنین چیزی را از ایشان توقع داشت. شاید به همین دلیل است که آن کسانی که خواسته اند تفسیر را به سوی خاتمی متوجه کنند احتیاط به خرج داده اند و به صراحت سخن نگفته اند. اما گذشته از هر سخنی، چرا چنان تفاسیری مجال پیدا کرده و برخی گمان کرده اند مقصود از شاه سلطان حسین شخص آقای خاتمی است؟!

در اینجا شاید اشاره به گفته ای از آقای شریعتمدار بد نباشد به خصوص که وی از منتقدان اصلی و مشهور آقای خاتمی است. شریعتمداری با توهین دانستن قیاس آقای خاتمی به شاه سلطان حسین، گفت؛ «وقتی همین روزنامه‌های دوم خردادی به آقای خاتمی اهانت کردند و او را با سلطان حسین صفوی و گورباچف مقایسه کردند، تنها یک روزنامه از ایشان حمایت کرد و آن هم کیهان بود». شاید کسی با این سخن شریعتمدار موافق نباشد و آن همه هجمه ای را یادآور شود که زیر نظر مدیر مسئول کیهان علیه خاتمی و جریان اصلاح طلبی، چه در آن هشت سال و چه بعد از آن انجام شد. این یادآوری درست، اما گفته آقای شریعتمداری نیز خالی از وجه نیست.

وجه گفته شریعتمدار را باید در کردار و گفتار آن دسته از مدعیان اصلاحات دید که با طرح عبور از خاتمی زمینه چنین قیاسی را فراهم کردند. این موضوع چه در آن هشت سال و چه اکنون تداوم دارد. برای مثال، می توان به سخنان آقای زیدآبادی اشاره کرد که خاتمی را برای مدیریت کشور مناسب نمی داند؛ «زیرا تمام بحران های زمان خاتمی بسیار کم عمق تر از بحران های کنونی بود اما ایشان نتوانست مدیریت کند». نقد دوره ریاست جمهوری خاتمی و عملکرد وی و جریان اصلاحاتی که با وی به راه افتاد، کاری جدی است که به جد می توان گفت لزوم و ضرورت چنین نقدی همچنان زمان می طلبد، اما چنین حرفی به معنای تایید گفته آقای زید آبادی نیست.

مسئله در این نکته اساسی است که آقای خاتمی نیز در سخنان خود به آن اشاره کرده وگفته است «نمی‌‏توان یک شبه انتظار تحقق همه آنها را داشت».

برخی، اصلاحات و آرمانها را "معجزه" می دیدند و توقع حصول یک شبه خواسته های خود را داشتند. چنین توقعی همانند آن توقع معجزه ای است که مخالفان آنان در صورت دیگر دارند که البته در مورد آنان هماهنگ با اصولشان است اما در مورد معجزه طلبان اصلاحاتچی خیر.

نکته ای که خاتمی اشاره کرده است گویای شخصیت شاه سلطان حسین نیست بلکه گویای تدبری است که برخی از یاران و شرکای وی از آن بی بهره بودند و به همین دلیل بدون توجه به فرایند زمان، راه صد ساله را در یک شب می جستند. این بی تدبیری ،نخست جرأت یافت تا کسی چون خاتمی را با شاه سلطان حسین صفوی قیاس کند و کاری کند که حتی مخالفان خاتمی نیز جرأت آن را به خود نمی دادند.


دانلود فیلم


چشمه



احمدی نژاد پس از ریاست جمهوری کجا می­رود؟

از دبیرکلی سازمان ملل تا تأسیس بنیاد بهار

احمدی نژاد پس از ریاست جمهوری کجا می­رود؟


با نزدیک شدن پایان دوره احمدی نژاد گمانه زنی ها برای آنکه احمدی نژاد در کجا مشغول به فعالیت می شود مطرح می شود. اینکه رئیس جمهور کنونی بعد از انتخابات به کجا می رود در پیش بینی رفتار وی برای بازگشت به قدرت بسیار موثر است. متن زیر به بررسی انواع احتمال های موجود برای شغل بعدی احمدی نژاد می پردازد.

دیدبان: 13 مرداد روزی است که احمدی نژاد دیگر رئیس جمهور نیست. او 8 سال بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زد و در این مدت توانست خدمات زیادی به جمهوری اسلامی برساند. البته در برنامه­ ها و عملکرد او اشتباهاتی نیز وجود داشت که در این مجال بررسی نمی­ کنیم. با توجه به شخصیت و رویه­ای که احمدی نژاد در این هشت سال داشته است به نظر نمی­ رسد که او آرام در گوشه­ای بنشیند و فعالیت­های سیاسی خاصی انجام ندهد. بر این اساس، گمانه­های مختلفی درباره فعالیت­های بعدی احمدی نژاد مطرح است از عضویت در نهادهای حکومتی گرفته تا راه­ اندازی یک حزب یا بنیاد خاص. در ادامه این گمانه­ ها را مرور می­ کنیم.



عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی انقلاب فرهنگی از سوی رهبری

یکی از احتمالاتی که درباره شغل بعدی احمدی نژاد وجود دارد عضویت او در مجمع تشخیص یا شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان عضو حقیقی است. رهبری در گذشته این رویه را داشته­ اند که رؤسای قوایی را که زمان خدمتشان تمام شده است به عضویت در اینگونه نهادها منصوب کنند. مثال این بحث، عضویت حجت الاسلام کروبی در مجمع تشخیص مصلحت نظام در سال 83 و پس از پایان ریاست او بر مجلس ششم و ریاست آیت الله شاهرودی بر هیأت عالی حل اختلاف قوا است. هرچند زمان زیادی از انتصاب افراد حقیقی در این دو نهاد نگذشته است و رهبری در سال 90 اعضای حقیقی جدیدی را به عضویت در این دو نهاد گماشته­ اند و در آن سال، احمدی نژاد به عنوان شخص حقیقی عضو این دو نهاد نشد، اما احتمال اینکه رهبری در حکمی جداگانه وی را به عنوان یکی از اعضای حقیقی این دو نهاد منصوب کند، دور از ذهن به نظر نمی­ رسد. البته عدم انتصاب هیچ یک از اعضای تیم احمدی نژاد به عنوان عضو حقیقی مجمع تشخیص مصلحت نیز می تواند اماره ای برای عدم انتصاب وی در مجمع باشد؛ این احتمال با بی میلی احمدی نژاد برای قبول هر گونه حکمی نیز قوی تر می شود.



بازگشت به اصل خویش و تدریس در دانشگاه

احمدی نژاد قبل از برعهده گرفتن پست­های اجرایی به عنوان یکی از اعضای هئیت علمی دانشگاه علم و صنعت شناخته می­شد و از سال 1368 عضو هئیت علمی این دانشگاه بوده است و در سال 1376 موفق به اخذ مدرک دکتری خود شده است. او در دانشکده عمران این دانشگاه سال­ها به تدریس پرداخته است و طی سال­های فعالیت در این دانشگاه، تدوین مقالات و پژوهش­های علمی، راهنمایی ده­ها پایان­نامه کارشناسی ارشد و دکترای تخصصی در زمینه­های مختلف مهندسی عمران، راه و حمل و نقل و مدیریت ساخت را بر عهده داشته است. احتمال اینکه بعد از ریاست جمهوری به دانشگاه علم و صنعت برگردد بسیار زیاد است، البته به نظر می­رسد تدریس در دانشگاه تنها یکی از فعالیت­های احمدی نژاد پس از ریاست جمهوری باشد و او در کنار تدریس در دانشگاه، فعالیت­های سیاسی دیگری را نیز دنبال کند.



احتمالی عجیب: مشاور روحانی

یکی از احتمالات جالبی که این روزها مطرح شد این است که احمدی نژاد مشاور عالی روحانی شود. محمدرضا عارف هفته پس از انتخابات و در مصاحبه با یکی از نشریات این پیشنهاد را مطرح کرد. در این باره از عارف سؤال شده است:

* اگر رئیس‌جمهور می‌شدید به آقای دکتر احمدی‌نژاد چه پستی را پیشنهاد می‌کردید؟

- من فکر می‌کنم رؤسای جمهور گذشته، نباید هیچ پست اجرایی بگیرند. به هیچ وجه، اما در جایگاه مشاور عالی باید از همه رؤسای جمهور استفاده شود.

* یعنی الان به دکتر روحانی توصیه می‌کنید که از ایشان به عنوان مشاور عالی استفاده کنند؟

حتماً. من توصیه‌ام به آقای روحانی این است که از تمام مدیران ارشد نظام در جایگاه خودشان استفاده کنند.[1]




هر چند که برخی از اطرافیان احمدی نژاد به تعریف از روحانی پرداختند اما انتقادات علنی روحانی به احمدی نژاد و هم چنین عدم گرم شدن روابط این دو نفر بعد از انتخاب روحانی خصوصا در دیدار دو نفره رئیس جمهور کنونی و منتخب این احتمال را بیشتر به یک شوخی برای عارف تبدیل کرده است، اما باید برای  به واقعیت پیوستن یا نپوستن این فرضیه تا 13 مرداد صبر کرد.


تشکیل حزب یا بنیاد «بهار»

قبل از انتخابات ریاست جمهوری 84، احمدی نژاد یکی از اعضای فعال جامعه اسلامی مهندسین و جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی بود و اینگونه نیست که سابقه فعالیت در حزبی در کارنامه ­اش نداشته باشد، البته این دو گروه در سال 84 از احمدی نژاد حمایت نکردند؛ جامعه اسلامی مهندسین لاریجانی را به عنوان کاندیدای نهایی خود معرفی کرد و جمعیت ایثارگران قالیباف را، اما پس از به قدرت رسیدن احمدی نژاد و بخصوص در دولت نهم این دو گروه و بسیاری دیگر از گروه­های اصولگر سعی کردند به یاری دولت بشتابند.



اما نظرات احمدی نژاد طی هشت سال گذشته از یک چرخش در رفتار حزبی او حکایت می­ کند؛ او در طول هشت سال گذشته همواره تأکید داشته است که هیچ حزب یا گروهی او را به قدرت نرسانده­اند و این خدا و رأی مردم بوده که دولت نهم و دهم را سر کار آورده است و این بدین معنی است که ظاهراً او دیگر فعالیت حزبی را قبول ندارد. البته به نظر می­رسد که این رفتار احمدی نژاد در طول دوران ریاست جمهوری برای امتیاز ندادن به احزاب مختلف بود و او برای بعد از ریاست جمهوری خود برنامه تأسیس حزب یا بنیادی خاص را در ذهن دارد تا بتواند با دوستان و همفکرانش برای رسیدن دوباره به قدرت برنامه ­ریزی کند. برخی رسانه­ ها این گمانه را مطرح کرده­ اند و حتی نام و آدرس این بنیاد را نیز بیان کرده­اند: «بنیاد بهار» در خیابان ولیعصر تهران![2]


بازگشت دوباره به «بهشت»
یکی از شایعات جالبی که پیش از انتخابات شورای شهر چهارم مطرح شد، شهردار شدن مجدد احمدی نژاد بود. برخی این شایعه را ساخته جریانات نزدیک به دولت می­ دانستند و آن را خیلی جدی تلقی نمی­ کنند. همچنین چمران، رئیس شورای شهر تهران، این موضوع را در حد یک شایعه دانست و گفت که نباید به اینگونه شایعات توجه کرد.[3]



البته هم اکنون که نتیجه انتخابات شورای شهر معلوم شده است و اصلاح­ طلبان توانستد بیش از 10 کرسی در تهران بدست آوردند و لیست حامیان دولت نتوانست هیچ جایی در شورای شهر تهران داشته باشد، این گمانه در حد بسیار ضعیفی است و گزینه شهرداری تهران فردی است که بتواند رای اکثریت اعضای شورای شهر را به دست آورد که یا گزینه ای از اصول گرایان خواهد بود که طیف های مختلف این جریان در شورای شهر تهران به وی رای دهند و یا آنکه با توجه به اقلیت بودن اصلاح طلبان گزینه ای باشد که بتواند رای دو طرف را داشته باشد و احتمال کمی دارد که احمدی نژاد پس از ریاست جمهوری دوباره به «بهشت» برگردد.


بی اساس ترین ادعا: دبیر کل سازمان ملل

هنگامی که احمدی نژاد در سال 91 و در هنگام سفر به آمریکا گفت که این سفر آخرین سفر من به عنوان رئیس جمهور ایران است، برخی از اطرافیان متملق رئیس جمهور شایعه ه­ایی را مطرح کردند که بسیار دور از ذهن به نظر می­ رسد. آنها گفتند که سفر بعدی احمدی نژاد به نیویورک با عنوان دبیرکلی سازمان ملل متحد خواهد بود.




البته شاید این اطرافیان ناآگاه از قوانین انتخاب دبیرکل سازمان ملل اطلاع نداشتند؛ قانونی که می­گوید: «دبیرکل بنا بر توصیه شورای امنیت توسط مجمع عمومی انتخاب می‌شود.» و شورای امنیت سازمان ملل متشکل از پنج کشور ایالات متحده امریکا، بریتانیا، چین، روسیه و فرانسه است که در انتخاب دبیر کل، توافق هر پنج عضو دائمی این شورا و رأی موافق به این انتخاب در مجمع عمومی سازمان ملل متحد ضرورت دارد و در صورت وتوی هرکدام از این پنج کشور انتخاب دبیر کل باطل خواهد شد.


نتیجه ­گیری

گمانه­ ها و فرضیات زیادی درباره شغل بعدی احمدی نژاد وجود دارد که هیچکدام از آن­ها قطعی نیست و باید تا حدود یک ماه دیگر صبر کرد. البته شخصیت غیرقابل پیش­ بینی­ احمدی نژاد نیز در ابهام­ آمیز شغل او پس از ریاست جمهوری بسیار اثرگذار است. در هر حال، باید در نظر داشت که تجربیات مفیدی که او در این هشت سال کسب کرده است برای جمهوری اسلامی بسیار مغتنم است و حتما بایستی از این تجربیات در محل مناسب خودش استفاده شود، البته اگر خود او مایل به در اختیار گذاشتن این تجربیات باشد!

[1]. http://www.mehrnews.com/detail/News/2078477

[2]. http://www.asriran.com/fa/news/281267

[3]. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920319000414

منبع


مطلب کیانی زاد

سرشوخی را با دکتر روحانی باز می کنیم!

سرشوخی را با دکتر روحانی باز می کنیم!



از آنجا که ما کارمان خیلی درست است توانستیم دستگاهی اختراع کنیم و چهارسال بعد را با پیش فرض اینکه هر یک از نامزدهای ریاست جمهور رئیس جمهور می شدند پیش بینی کنیم! البته این دستگاه را بیشتر به این خاطر اختراع کردیم که سرشوخی را با دکتر روحانی باز کنیم. هر چند دکتر احمدی نژاد می رود، اما بالاخره یک طوری ما طنزنویس ها هم باید نان بخوریم دیگر!

* اگر غرضی رئیس جمهور می شد:

به قول شاعر: “تصور کن، اگه حتی، تصور کردنش سخته!”؛ با رئیس جمهور شدن ایشان طنزنویسان به جلسات هیات دولت دعوت می شدند و کلا همه دور هم می گفتن و می خندیدن؛ نشاط جامعه اینقدر بالا می رفت که دیگر هیچ بیمار روانی در کشور وجود نمی داشت و همه روانشناسان به این دلیل از کار بیکار می شدند!

بعد از چند ماه و با کاهش تورم به زیر صفر، کشور دچار رکود اقتصادی می شد و مسئولان به این فکر می افتادند که حالا باید چیکار کنند؟!

در طی ۴ سالی که ایشان رئیس جمهور می بودند تیمی تشکیل می شد پاسخ سوالات فلسفی ایشان را بدهد؛ و بالاخره معلوم شود که آیا فرهنگ در طول حرکت می کند یا در عرض؟! و یا اینکه بالاخره فرهنگ موجودی زنده است یا خیر؟!

در طی این دوران “دولت ضدتورم” ایشان با هرگونه “تورم” مبارزه می کرد و بعد از رفع تورم اقتصاد، به شکم های متورم همشهریان هم پرداخته می شد و دیگر کسی در کشور اضافه وزن نمی داشت!

* اگر جلیلی رئیس جمهور می شد:




از یکدم همه ظرفیت ها آزاد می شدند! همه آدم ها هم با ظرفیت می شدند و دیگر کسی از انتقاد کس دیگری دلخور نمی شد! حتی ظرفیت باک خودروها را هم افزایش می دادند تا با یک باک بنزین بتوانی از اینجا تا محل اجلاس ۵+۱ بروی ، با کاترین مذاکره کنی و برگردی!

* اگر عارف رئیس جمهور می شد:

بالاخره به دکتر می رفت و به دکتر می گفت که: “۴سال دل درد گرفتم!”؛ همه معادن را به جاذبه گردشگری تبدیل می کرد و البته مرام لوطی گری و تریپ معرفت را هم در کشور ترویج می داد.

* اگر محسن رضایی رئیس جمهور می شد:




همون موقع اعلام نتایج کنار می کشید و نفر دوم می شد رئیس جمهور ؛ آقا محسن در بیانیه استعفایش می نوشت: “لذتی که در نامزد شدن هست در انتخاب شدن نیست! من هدفم در این سال ها نامزد شدن بود نه رای آوردن! وقت ندارم رئیس جمهور بشم! می خوام برم مطالعه و تحقیق کنم و برنامه هام رو ارتقا بدم تا ۴ سال بعد با برنامه هایی جدید دوباره کاندیدا بشم!”

* اگر قالیباف رئیس جمهور می شد:




تیم مذاکره ۵+۱ با احترامی ویژه به ایران دعوت می شدند و بعد گازانبری مذاکرات را پیش می بردیم!

* اگر ولایتی رئیس جمهور می شد:





یک واحد درسی با عنوان “چگونه مذاکره کنیم!” به واحدهای درسی دانشجویان اضافه می شد!!

* اگر حداد عادل رئیس جمهور می شد:

بعد از چهارسال تازه باورش می شد که این اتفاق افتاده که خیلی دیر بود و زمان ریاستش بر قوه مجریه به اتمام می رسید!

* حالا که دکتر روحانی رئیس جمهور شد:




ابتدا سعی می کند با کلیدش، قفل های زده شده بر رشد اقتصاد و اشتغال را باز کند! اما بعد از مدتی متوجه می شود این قفل ها محکمتر از این حرف ها هستند و از دکتر احمدی نژاد می خواهد کلیدها را پس بدهد! اما به دلیل اینکه کلیدها پیدا نمی شوند بالاخره می روند و از یکی از نامزدها گازانبر(!) می گیرند و همه قفل ها را می برند!