این منم

این منم

حرف های یک جوان
این منم

این منم

حرف های یک جوان

پسر

پسر


پسر بودن یعنی فقط تا آخر دبستان بابا مامان پشت سرتن بعدش جامعه بزرگت میکنه ....

پسر بودن یعنی فقط یه سال وقت داری که کنکور قبول شی ....
پسر بودن یعنی بعد 18 دیگه یا سربازی یا سربار ....
پسر بودن یعنی بابا نباشه نون باید بدی حالا 5 ساله باشی یا 50 ساله ....
پسر بودن یعنی آزادی که از ( آ ) اولش تا ( ی ) آخرش همش مسیولیته و حصار ....
پسر بودن یعنی جنگ که شد گوشت تنت سپر ناموسته ....
پسر بودن یعنی سگ دو زدن واسه یه لقمه نون که جلو زن و بچه کم نیاری ....
پسر بودن یعنی واسه عید لباس نخری که دخترت واسه خرید لباس هر چی دوست داره بخره ...
پسر بودن یعنی بی پول عاشق نشی ....
پسر بودن یعنی حرفایی که میمونه تو دل ...
پسر بودن یعنی مرد که گریه نمی کنه ....

پسر بودن یعنی همیشه بدهکار بودن به همه ...






جمعی از پسران موسسه ی آموزش عالی عقیق در کنار دکتر مجتبی ازهری

جمهوری اسلامی «تل‌آویو» و «حیفا» را با خاک یکسان خواهد کرد

 

 

 

رژیم صهیونیستی در قواره و اندازه‌ای نیست که در صف دشمنان ملت ایران به چشم بیاید. گاهی سردمداران رژیم صهیونیستی، ما را تهدید هم میکنند؛ تهدید به حمله‌ی نظامی میکنند؛ اما به‌نظرم خودشان هم میدانند، و اگر نمیدانند، بدانند که اگر غلطی از آنها سر بزند، جمهوری اسلامی «تل‌آویو» و «حیفا» را با خاک یکسان خواهد کرد.  

امام خامنه ای

شــــهدآ اوضاع خیلی خوبه ناراحت نباشین!!

شــــهدآ اوضاع خیلی خوبه ناراحت نباشین!!

 

 

 

 

 اوضاع خیلی خوبه
پسره ۲۷ سالش بود ۶ سال بود نامزد بود یکی رو میخواست
بهش کار ندادن بابای دختره داد به یه نفر دیگه پسر دایم خودشو کشت
پدر بزرگش سالی ۲بار مکه میره ولی یه بار نیومد دست نوه اش رو بگیره.
داداشی اوضاع خیلی عالیه

دختره با نامزدش تا دم دانشگاه میره داخل دانشگاه با n نفر
دیگه هم هست. . .

فقر و فحشا

 

 

 داداش جونم اوضاع حرف نداره
داداش اوضاع یک یکه
مدیر عامل باشگاه به بازیکناشون هواپیما میخواد بده
داداش اوضاع از این بهتر نمیشه
پسرای سرزمینت ابروهاشونو برمیدارن مثل دخترا . . .

آرایش

 

 

 داداش اوضاع خیلی قشنگه

داداش این مرد با سنش به خاطر اینکه پیش زن و بچه اش
شرمنده نشه شبا هم کار میکنه . . .

پیرمرد

 داداش شما رشادت کردین ولی جومونگ شد سنبل رشادت¦..

جوموونگ

 

 داداش قویترین مرد جهان رو یه نوجوان ۱۷ ساله کشت..

روح الله داداشی

  

 داداش یه مـــــــادر چندتا بچه رو نگه میداره آخ نمیگه
اما چندتا بچه یه مـــــــادر رو نگه نمیدارن..

فقر

 

 داداش دختر سرزمینت تو سن کم داره کار میکنه که شما به خاطر
آسایش اینا از خودتون گذشتین . . .

دختر بچه+کار

 

 

  داداش سالی چند تا از این حادثه ها داریم . . .

بچه های مدرسه آتش

 

 یه مرد زن و بچه اش رو تو اسید سوزوند
چشمای زنش جفتش از کاسه دراومد.

قربانی بی اخلاقی

یه مرد زن و بچه اش رو تو اسید سوزوند
چشمای زنش جفتش از کاسه دراومد.

 

 

 

 

 داداش اوضاع خیلی بهتر از ایناست به قول اون خواننده
<<همه چی آرومه من چقدر خوشبختم>>
داداش به خدا خسته شدم از این شهر و هوای آلودش

 شهــــــــدا شرمنده ایم …..

اوباما و امیر ...

اوباما داره پیش خودش می گه که : اه اه این بابا چقدر تو کت و شلوار بدتیپه !!!

اصلا کت و شلوار رو چه به عرب اونم از نوع خلیج فارسش !!!

برن همون لباس خودشون رو بپوشند بهتره !!!

حداقل اون طوری یه پوشش درست و درمونی دارند ‍‍!!!

یادداشتی بسیار زیبا از بهاره رهنما

یادداشتی بسیار زیبا از بهاره رهنما





داشتم به میهمانم می گفتم که اگر راحت تر است رویه نایلونی روی مبل های سفید را بردارم، نرسیده بودم قبل از رسیدنشان برشان دارم، او تعارف کرد و گفت راحت است من اما گرمم شد و برش داشتم، بعد یکدفعه حس کردم چقدر راحت تر است.

سه سالی می شود خریدمشان اما هیچ لک و ضربه ای بر آنها نیفتاده اگرچه اکثر اوقات به دلیل ماندن همین روپوش نایلونی بر رویشان از لذت راحتی شان محروم مانده ایم، بعد یاد همه روکش های روی اشیای زندگی خودم و اطرافیانم میفتم، روکش های روی موبایل ها، شیشه ها، روکش های صندلی ماشین، روکش های روی کنترل های تلویزیون، روکش های روی لباس های کمد و... همه این روکش ها دال بر پذیرش دو نکته است یا بر نامیرایی خود باور داریم و یا اینکه قرار است چنین چیزهای بی ارزشی را به ارث بگذاریم، هر روز در روابط روزمره مان نیز همین روکش ها را بر رفتارمان می گذاریم تا فلانی نفهمد عصبانی هستیم، فلانی نفهمد چقدر خوشحالیم، فلانی نفهمد چقدر شکست خورده ایم.

نقاب ها و روکش ها را استفاده می کنیم برای اینکه اعتقاد داریم اینطوری شخصیت اجتماعی ما برای یک روز مبادا بیشتر و بهتر روی پای خودش می ایستد و این در شرایطی است که اغلب زودتر از حد تصورمان این دنیا را ترک می کنیم و آن روز مبادا هرگز نمی رسد فقط ما فرصت و جسارت خود بودن را از خودمان دریغ کرده ایم.
جسارت لذت بردن از خود حقیقی مان حتی به قیمت گاه زخمی شدن و ضربه دیدن.
روحمان را از تماس با دنیا محروم می کنیم تا روزی این لذت را به او ببخشیم که بی محابا دنیا را لمس کند، غافل از اینکه امروز همان روز است و همان روز اگر در انتظارش باشی هرگز فرانمی رسد.

میهمان من تلنگری کوچک به من زد. جلد همه وسایلی را که از ترس خش افتادن پوشانده ام، باز می کنم. دلم می خواهد اشیا هم دموکراسی را تجربه کنند. ضربه خوردن به قیمت لذت بردن از خود حقیقی. ما همه مان فکر می کنیم عمر نوح خواهیم کرد. در پس ذهن بشر همیشه همچنین باوری جا خوش کرده، خدا می داند که وقتی پرنسس دایانا مرد چقدر دستکش و کفش استفاده نشده در کمد او پیدا شد، برعکسش هم هست آدم های به ظاهر فقیری که با مرگشان کلی پول از بالش ها و لای رختخواب هایشان پیدا می شود و کلی خرت و پرت که طرف گذاشته بوده که روز مبادا از گنجه در بیاید و روز مبادا نرسیده غزل خداحافظی را سروده اند.

محافظه کاری و دوراندیشی همیشه از احساس دموکراتیک بودن (لااقل با خودم) دورم کرده. من تصمیمم را گرفته ام. همه نایلون ها و روکش ها را کنار می زنم.
من ترجیح می دهم لذت ضربه خوردن را تجربه کنم تا سلامت دور از دسترس ماندن را.
شما چطور؟


منبع