این منم

این منم

حرف های یک جوان
این منم

این منم

حرف های یک جوان

هی روزگار ...

داخل اتوبوس نشسته بودیم ، از دوستم پرسیدم : شهید همت رو می شناسی ؟

گفت: همون اتوبانه ؟ آره ؛ چند بار از اونجا رد شدم.

گفتم: ازش چی می دونی ؟

لبخندی زد وگفت: اینکه مسیر ما واسه رسیدن به خونه مادر بزرگمه ،

شهیده دیگه، اسماشونو روهمه اتوبانا وکوچه ها گذاشتن ،همه می شناسن دیگه!

سرمو پایین انداختم و ساکت شدم ....

دلم سوخت . زیر لب گفتم:

اونکه مردم می شناسن ، مسیر خونه مادر بزرگه نه شهید همت و شهید همت ها

شهید همت اسم یه راه نیست ، جهت راهه!



شهدای ما ...

همت،باکری،صیاد،زین الدین،چمران،کاظمی،باقری،خرازی و ....
این ها هیچ کدام اتوبان نیستند ...
این ها همه اسطوره ها و الگوهای ما هستند ...



 

آرزوی شهید شمس عزت

آرزوی شهید شمس عزت

من 3 آرزو دارم
.

اولین آرزویم شهادت است
.

دومین آرزویم مفقود شدن است
.

و سومین آرزویم این است که اگر جسدم برگشت، در روز عاشورا تشییع شود
.

و هر سه آرزوی شهید اجابت شد.
..
اول به شهادت رسید...
دوم 27 سال مفقودالجسد ماند...

و سوم در روز عاشورا در حالی که پدر و مادرش در قید حیات نبودند روی دوش مردم شهرستان استهبان تشییع شد ...