این منم

این منم

حرف های یک جوان
این منم

این منم

حرف های یک جوان

تئوری (Theorie)

تئوری (Theorie)

عبارتست از تعمیم تجربه و پراتیک اجتماعی. تئوری مجموعه ایست از اندیشه های راهنما در این یا آن زمینه دانستنی های بشری عبارتست از توجیه و توضیح علمی قوانین تکامل در طبیعت یا در جامعه. تئوری که خود بر شالوده پراتیک و عمل پدید می گردد نقش فعالی در حیات جامعه در زمینه سایر شناسایی های علمی بشری ایفا می کند و به انسان ها دور نمای دقیق در فعالیت های علمی خود می دهد و پراتیک را به جلو می راند.

مارکسیسم – لنینیسم می آموزد که وثیقه اجرای موفقیت آمیز وظایفی که در مقابل جامعه قرار دارد وحدت بین تئوری و پراتیک، بین اندیشه وعمل است. یک تئوری اگر با عمل انقلابی و پراتیک تحول بخش و تغییر دهنده همراه نباشد فاقد مضمون خواهد بود. پراتیک و عمل نیز اگر با چراغ راهنمای تئوری انقلابی روشن نگردد کور و بی ثمر خواهد بود.

احزاب مارکسیست لنینیست پایه فعالیت خود را وحدت بین تئوری و عمل قرار می دهند. تئوری مارکسیسم – لنینیسم مجموعه اندیشه های راهنمای این دانش و قطب نمای علمی روشن و دقیق فعالیت ها و عمل احزاب کارگریست. نقش سازمان دهنده تئوری مارکسیستی لنینیستی درهمین جاست که به احزاب کمونیستی و کارگری امکان می دهد در هر وضع و موقعیتی راه خود را بشناسند، جریان وقایع را پیش بینی کنند، فعالیت خود را بر اساس مشی علمی استوار سازند، مارکسیسم و لنینیسم آن چنان تئوری ایست که اجرای خلاق را ایجاب می کند.

فرا گرفتن دگماتیک و کتابی، به خاطر سپردن احکام و فرمول ها و تکرار کورکورانه آن ها به کلی با مارکسیسم – لنینیسم بیگانه است و کمترین نتیجه ای به بار نمی آورد. فرا گرفتن و به کار بستن خلاق تئوری مارکسیستی یعنی فرا گرفتن ماهیت آن، به کار بردن آن به مثابه راهنمای عمل، استفاده از آن در اقدامات پراتیک و برای حل مسائلی که در مقابل حزب و نهضت در شرایط مختلف ومتغیر ظاهر می شود. چنین برداشتی یا چنین فرا گرفتن علمی، خود به تکامل تئوری می انجامد، آن را با احکام و استنتاجات جدید غنی می کند، تزهای نوین بر اساس وضع تغییر یافته تاریخی و شرایط جدید پراتیک اجتماعی به وجود می آید.

جهانبینی

جهانبینی

عبارتست از سیستم نظریات، مفاهیم و تصورات درباره جهان. این واژه در معنای وسیع خود کلیه نظریات انسان را درباره جهانی که ما را احاطه کرده در بر می گیرد از نظریات و عقاید فلسفی و اجتماعی و سیاسی گرفته تا اخلاقی و هنری و مسائل مربوط به علوم طبیعی و غیره مفهوم محدودتر واژه جهان بینی و هسته مرکزی آن عبارتست از نظریات و عقاید فلسفی.

مسئله مهم جهان بینی همان مسئله اساسی فلسفه است و بنا بر پاسخی که به این مسئله داده شود به طور کلی انواع جهان بینی ها را می توان به دو دسته تقسیم کرد: ماتریالیستی و ایده آلیستی. جهان بینی انعکاسی است از هستی اجتماعی و وابسته است به سطح معرفت و آگاهی های بشر در هر مرحله معین تاریخی و همچنین وابسته است به نظام اجتماعی مربوطه.

در جامعه طبقاتی جهان بینی ماهیتی طبقاتی دارد. قاعدتاً جهان بینی طبقه حاکم در هر جامعه ای جهان بینی حاکم است. جهان بینی دارای اهمیت عظیم پراتیک است، زیرا که مناسبات انسان را با جهان و واقعیت موجود تعیین می کند و معیاری برای نحوه عمل و برخورد با این جهانست. جهان بینی علمی، از آنجا که قوانین عینی طبیعت و جامعه کشف و به کار بستن آن ها را شالوده خود قرار می دهد و از آنجا که بیانگر منافع نیروهای ترقی خواه است به رشد و پیشرفت کمک می کند. جهان بینی غیر عملی و ارتجاعی در خدمت طبقات و نیروهای می رنده قرار دارد، مانعی در راه تکامل جامعه است. از منافع طبقات استثمار گر دفاع می کند و زحمتکشان را از پیکار برای رهایی خود باز می دارد.

جهان بینی کمونیستی ـ مارکسیسم لنینیسم ـ به شکل پی گیر و جامعی یک جهان بینی علمی است. این جهان بینی علمی بیانگر منافع پرولتاریا و همه زحمتکشان است با قوانین عینی رشد جامعه مطابقت دارد و در جامعه سوسیالیستی به جهان بینی همه خلق بدل می گردد. حقیقت و علمیت جهان بینی مارکسیستی ـ لنینیستی را تمام تاریخ پراتیک بشریت، زندگی، و کلیه دستاوردها و دانش انسانی ثابت می کند

اندیویدوآلیسم (Andividualisme)

اندیویدوآلیسم (Andividualisme)

این لغت از ریشه اندیویدو گرفته شده که در بسیاری از زبان های اروپایی به معنای فرد یا شخص است. به همین جهت اندیویدوآلیسم را «منش فردی» یا اصالت فرد توجه کرده اند. اندیویدوآلیسم از مختصات ایدولوژی و روحیه خرده بورژوایی است و در نتیجه کلیه انواع روحیاتی که در جامعه مبتنی بر مالکیت خصوصی پرورش می یابد ظاهر میگردد و در معنای آن بطور خلاصه یعنی برتر نهادن فرد بر جمع، قائل شدن اصالت و اهمیت برای فرد نه برای جمع.

شعار اندیویدوآلیست ها چنین است:

اول فرد، سپس جمع . انواع فلسفه های معاصر سرمایه داری که مسئله اساسی فلسفه و جامعه شناسی را به بررسی مختصات فرد انسانی محصور می کنند و تازه آن «فرد انسانی» را نیز بشکل مطلق، همیشه و یکسان و بلاتغییر در تاریخ در نظر می گیرند. (مانند اگزیستانسیالیسم و پراگماتیسم و نئونونیسم و پرسونالیسم و غیره) همگی بر پایه فلسفه اصالت فرد قرار دارند. نظریات آنارشیستی خرده بورژوایی نیز مظهر اندیویدوآلیسم افراطی خرده بورژوایی است. اندیویدوآلیسم پایه فلسفی سرمایه داریست و بر این پایه سودجویی و خود پسندی توجیه می گردد.

برعکس «اصالت جمع» یا «منش جمعی» تئوری و عملی است که طبق آن منافع جمع و جامعه بر منافع فرد مقدم است و حفظ و تکامل شخصیت فرد و رهایی او از یوغ ستم های اجتماعی فقط و فقط به رهایی جمع و تکامل آن مربوط است و تنها جامعه ای که در آن افراد با حقوق برابر و به شکل داوطلبانه در راه پیشرفت منافع عمومی جمعی میکوشند. می تواند یک جامعه واقعاً انسانی باشد.

روش اصالت جمع سوسیالیستی مبتنی بر مالکیت اجتماعی وسائل تولیداست، بدون ایجاد یک مالکیت اجتماعی و یک جامعه سوسیالیستی شرایط واقعی برای تربیت همگانی جامعه با روح جمعی بوجود نمی آید و روابط همکاری و تعاون جانشین روابط استثمار و ستمگری نمی شود .

سوسیالیسم می تواند آن چنان شرایطی بوجود آورد که در آن هماهنگی واقعی بین منافع فرد وجمع پدید آید و لازمه برآورده شدن خواست های فرد، چنانچه در سرمایه درای دیده میشود سرکوب منافع جمع نباشد.

از این پایه فلسفی( اصالت فرد و اصالت جمع ) دو نوع روحیه و دو نوع طرز فکر ناشی می شود . از اصالت فرد روحیه خودپسندانه و طرز تفکر ذهنی که تمایلات خود را مقدم بر واقعیت نمی سازد و از اصالت جمع روحیه انقلابی همبستگی و تعاون و طرز فکر اصولی و عینی که واقعیت عینی مصالح تکامل جامعه را بر تمایلات وخواست های ذهنی مقدم می شمرد.

رخنه روحیه و طرز تفکر و شیوه عمل اندیویدوآلیستی در حزب طبقه کارگر در جامعه های عقب مانده موجب تبدیل مبارزات خلاق اصولی به مبارزات گروهی و ذهنی می گردد.

آریستوکراسی (Aristocratie)

آریستوکراسی (Aristocratie)

این واژه به معنای اشرافیت است و معمولا آن قشر و دسته ای را نشان می دهد که دارای امتیازات فراوان هستند. از ثروت و نفوذ برخوردارند، صاحب مقامات عالیه هستند و چه بسا که به اصل و نسب خود نیز برای حفظ این امتیازات می بالند.

در اصل واژه آریستوکراسی، آن قشر بالایی در پایان جامعه کمون اولیه را معین می کرد که صاحب درآمد و ثروت شده یا از اعقاب سران قبیله و فرماندهان و سایر صاحبان نفوذ بودند. لذا آریستوکراسی یا اشرافیت در دوران جوامع دودمانی ـ پدر شاهی پدید می شود.

در جامعه برده داری واژه آریستوکراسی مخصوص ثروتمندترین خانواده های برده دار و صاحب اراضی وسیع بود. در جامعه فئودالی آریستوکرات به اشراف صاحب زمین های فراوان و درباریان متنفذ، اعیان و صاحبان مقامات عالی در دستگاه دولتی می گفتند که همه این امتیازات نیز ارثی بود.

نخستین انقلابات بورژوازی منجمله علیه آریستوکراسی متوجه بود که در بعضی کشورها دست آن ها را از قدرت سیاسی کوتاه کرده و در بسیاری دیگر و طبقه استثمارگر بورژوازی و فئودال های آریستوکرات به توافق و تفاهم رسیدند و در حکومت شریک شدند. در جریان تکامل جامعه سرمایه داری بسیاری از آریستوکرات ها خود را با شرایط جدید تطبیق داده و همه به سرمایه داران بزرگ مبدل شدند.

اینک در مباحث اجتماعی لفظ آریستوکرات به معنای عام قشر فوقانی صاحب امتیاز و دارای نفوذ از یک طبقه یا گروه های اجتماعی که از حقوق و امکانات ویژه برخورداند به کار میرود.

عبارت «آریستوکراسی کارگری» اصطلاحاً درباره آن قشری از کارگران در کشورهای سرمایه داری به کار می رود که از سودهای بسیار کلان انحصاری سهمی می برند و از توده کارگران جدا هستند و محصول نفوذ ایدئولوژیک و سیاسی سرمایه داری در بین پرولتاریا (کارگران) می باشند.